بررسی نمادهای فرقههای انحرافی و شیطانپرستی
بررسی نمادهای فرقههای انحرافی و شیطانپرستی + تصاویر |
از دوران بسیار کهن همواره ادیان و فرقه های مذهبی مختلف از نمادها به عنوان نشان و سمبل آرمان و ایده های اقناع کننده خود، و وسیله ای برای همبستگی و نزدیکی میان پیروان خود استفاده کرده و می کنند. این نمادهای مذهبی در اغلب آثار هنری(سفالینه ها، دیوار نوشته ها و نقاشی های) بر جای مانده از سده های دور خود را نشان می دهد.
در همین زمینه گروه تولید «تازه» به منظور معرفی این نمادها در گزارش هایی کوشیده است به موضوع نمادگرایی ادیان و فرقه های مذهبی مختلف در دنیا بپردازد.
تایجیتو:
تایجیتو و یا یین و یانگ مفهومی است در نگرش چینیان باستان به نظام جهان. یین و یانگ شکل سادهشدهای از مفهوم یگانگی متضادها است. از دیدگاه چینیان باستان و تائوباوران، در همه پدیدهها و اشیاء غیر ایستا در جهان هستی، دو اصل متضاد ولی مکمل وجود دارد. یین و یانگ نشان دهنده قطبهای مخالف و تضادهای جهان هستند. البته این بدان معنا نیست که یانگ خوب است و یین بد است، بلکه یین و یانگ مانند شب و روز یا زمستان و تابستان بخشی از چرخه هستی هستند.
وقتی تعادل و احساس خوبی به وجود میآید که تعادل بین یین و یانگ برقرار باشد. نقطههای متضادی که داخل شکل یین و یانگ دیده میشود به این مفهوم است که یین وقتی به حداکثر خودش برسد، و می خواهد تمام شود در درونش یانگ را دارد و وقتی هم که ینگ می خواهد به حداکثر خود برسد در درونش یین را دارد. یعنی وقتی یکی تمام میشود، دیگری در درونش رشد میکند و این چرخه ادامه پیدا میکند. یین و یانگ به ترتیب نام اصلها یا نیروهای مکمل مادینه و نرینه جهان در فلسفه ذن و تائوئیسم است که همه وجوه زندگی را در بر میگیرد. یین در لغت به معنای سمت سایه گرفته تپه است و یانگ سمت آفتابرو. یین معمولاً مترادف زمین شمرده میشود که تاریک و سرد است و هر چیز بدی به آن نسبت داده میشود و یانگ مترادف آسمان است و روشن و گرم و خوب شمرده میشود.
ستاره پنج پر یا پنتاگرام:
ستاره پنجپر یا پنتاگرام شکلی هندسی است که از پنج خط تشکیل شده و به شکل ستاره است. کلمهٔ «پنتاگرام» از کلمه یونانی(ν) منشا گرفتهاست که به معنی پنج خط است. پنتاگرم به عنوان سمبلی ارزشمند در یونان و بابل قدیم مورد استفاده قرار میگرفته، پنتاگرم دارای گرایشهای جادویی نیز میباشد. بسیاری از کسانی که پیرو نوپگانیسم یا مهرپرستی هستند از این سمبل استفاده میکنند. (مهرپرستی آیینی رازآمیز بود که بر پایه پرستش مهر(میترا) ایزد ایران باستان و خدای خورشید، عدالت، پیمان و جنگ، در دوران پیش از آیین زرتشت بنیان نهاده شد). در قرون وسطا مسیحیها ستاره پنج پر را به عنوان طلسم ضد شیطان و عجوزهها به کار میبردند ستاره پنج پر در زمانی نشانه شهر اورشلیم بودهاست همچنین شیطان پرستها نیز آن را با یک بز که ریشش در ضلع پایین گوشهایش در دو ضلع وسط و شاخهایش در دو ضلع بالا بود به کار میبردهاند.در مهرپرستی نیز به عنوان سمبل اصلی شناخته شدهاست و به عنوان نشانهای از پنج عنصر خاک، آب، باد، آتش و زمین است.
ستاره داود:
ستاره داوود، مهر سلیمان، نگین سلیمان یا خاتم سلیمان شکلی مرکب از دو مثلث متساوی الاضلاع یکی رو به بالا و دیگری رو به پایین که روی هم قرار گرفته، تشکیل شدهاست. این نشان در ادیان و عقاید مختلف، به خصوص یهودیت امروزی کاربرد دارد. اولین بار که این نشان در کابالای یهود ثبت شده در قرن ۱۲ میلادی توسط "یهودا حدسی" بوده است. برخی از یهودیان اعتقاد دارند که ستاره داوود نشانه آمیزش نهایت و بی نهایت، جهان دیدنی و جهان نادیدنی است. بر طبق نظر برخی علمای تورات این ستاره شش گوشه دارد که نشان از شش روز هفته است. مرکز ستاره را نماد روز هفتم میدانند که روز استراحت است. این معنا به نوعی همان جامعیت و تقدس عدد هفت است. اما برخی دیگر بر این باور هستند که این نشان داوود پیغمبر نیست، بلکه نشانه "داوود الروی" فرزند سلیمان بن دوجی است که با ادعای مسیح بودن در مقابل سلجوقیان شورش کرد. سپس پس از مرگ وی نشانه پرچم او در بین یهودیان اشکنازی مشهور گردید. برخی از گروههای سنتی یهودی بجای این نشان که آن را بدعت می خوانند، از نشان سنتی یهود(منوره یا شمعدان)، استفاده میکنند. بجز یهودیت، این نشان در ادیان و عقاید بسیاری مانند مسیحیت، زرتشتی، هندو، بودایی، اسلام کاربرد داشتهاست. امروزه در برخی عقاید و گروههای سِرّی مانند اشراقیون و فراماسونها از این نشان استفاده میشود. اما گمان میرود که این نشان برای اولین بار توسط ادیان شرقی و بخصوص در دین هندو استفاده شده باشد. در این دین، این ستاره نشان تعادل فکر و توازن بین خدا و انسان است.
شمعدان یا منوره:
مِنوره شمعدانی هفت شاخه است که بیش از سه هزار سال نماد اصلی آیین یهود بوده است؛ این نماد در سالهای اخیر جای خود را به ستاره داوود داده است. در پرستشگاه های یهودی از این شمعدان استفاده میشد. برخی از مفسران یهودی، منوره را نماد بوته سوزانی دانستهاند که به روایت تورات، موسی به واسطه آن با خدا سخن گفته است. گروهی دیگر نیز شاخههای منوره را نماد شش روزه هفته و شاخه وسط را نماد روز مقدس سبت(شنبه) دانستهاند. در سفر خروج، دستورها و احکامی که برای ساختن منوره وجود دارد؛ ذکر شده است: «..و دیگر از زر خالص شمعدانی را بساز. این شمعدان از سبیک ساخته شود و ساقش و شاخههایش و فنجانهایش و سیبهایش و شکوفههایش از آن باشند. و شش شاخه از پهلوهایش برآید، سه شاخه شمعدان از یک پهلو و سه شاخه شمعدان از پهلوی دیگر.»
صلیب شکسته یا سواستیکا:
صلیب شکسته یا گردونه خورشید یا سواستیکا و یک چلیپا با شاخههای ۹۰ درجه به سمت راست یا چپ است. که معمولاً با جهت افقی یا گوشههایی با زاویه ۴۵ درجه میباشد. در شکل هندی نقطههایی در هر ربع آن قرار میدهند. سواستیکا از واژه سانسکریت "svastika" مشتق شده و به معنای خوب برای بودن است. در فرهنگ هند و اروپایی، این نشان بر روی اشیا یا مردم ایجاد می شد تا برایشان شانس بیاورد. این نشان برای هزاران سال متداول بوده است، خصوصاً به عنوان یک نماد هند در کتاب های مقدس، به معنای بخت، برهما یا سامسارا (تولد دوباره). امروزه این نشان معمولاً در آثار هنری هندی و معماری کنونی و باستانی هندو و نیز در خرابههای شهر تاریخی تروآ دیده می شود. همچنین چلیپای شکسته در بسیاری از هنرها و طراحیهای تاریخ بشری پدیدار میباشد، نشان بسیاری از چیزها، همچون خوش اقبالی، خورشید در آئین مهر پرستی، برهما یا هندوها بود. در غرب، چلیپای شکسته با نام سواستیکا به عنوان نماد نازیسم شناخته میشود. چلیپای شکسته همچنین به عنوان«نماد خلاقیت-زندگی فعال و به عنوان نشان«طرفداران آلمانگرایی» شناخته میشود. (استفاده از نشان چلیپای شکسته توسط نازی ها نشات گرفته از فرضیات نظریه پردازان نازی بود. فرضیاتی که آنها از فرهنگ آریایی فراموش شده مردم آلمان داشتند.) امروزه استفاده از آن در برخی از کشورها از جمله آلمان جرم تلقی می شود.
چرخ دارما:
بوداییان بر این باورند که در ۱۵۰۰ سال حکومت بودا در هند، آموزههای بوداگرایی سه بار دستخوش دگرگونی شدهاند و در این باره اصطلاح «سه بار گردش چرخ آیین» را بکار میبرند. چرخشگاه هر کدام از این دورهها را هم هر ۵۰۰ سال میپندارند. البته آموزههای دورههای پیشین هم همراستا با آموزههای تازه به زندگی خود ادامه دادهاند. بن مایهای که همه این آموزهها به آن پایبند بودهاند همانا اصل نپایندگی(نامانایی) هستی است. این باور که هیچ چیز این جهان هستی پاینده و پایدار نیست. اصطلاح چرخ آیین (چرخ دارما) بعدها در میان بوداییان تبت محبوبیت زیادی پیدا کرد و در موارد دیگری بکار رفت. برای نمونه در آنجا بوداییان چرخهای درست کردند و بر روی آنها متون بودایی نگاشتند و به این چرخها نام چرخ آیین یا چرخ نیایش دادند. منظور از گرداندن این چرخها بدست پیروان آیین بودا همانا نمادی از خواندن سخن بودا بود. بر روی و در درون این چرخها افسونهایی (مانتراهایی) نوشته شدهاست. افسونها سخنانی ژرف به گونهای بسیار نمادین هستند. این چرخها را میتوان در جوامع گوناگون بودایی یافت اما تنها در تبت است که آنها بخشی جاافتاده از زندگی روزمره را تشکیل میدهند. بوداییان بر این باورند که چرخاندن این چرخها مانند این میماند که شخص (بصورت نمادین) همه متون درون آن را خواندهاست.
علائم تشخیص تبلیغات زرتشتی، مسیحی، عرفانهای نوظهور، آتئیسم و شیطانگرایی
علائم تشخیص تبلیغات زرتشتی، مسیحی، عرفانهای نوظهور، آتئیسم و شیطانگرایی |
اکنون کتابهای زیادی در كشور منتشر یا توزیع میشود که ظاهری اسلامی و شیعی دارند یا از ادبیاتی دلپذیر و جذاب بهره میبرند اما در واقع مبلغ اندیشههای مخرب و منحرف هستند.
جوانان، نوجوانان و اولیاء و مربیان آنها چگونه میتوانند این کتابها را تشخیص دهند؟
علائم اولیه تشخیص آتئیسم، الحاد و شیطانگرایی
این کتاب ها ادبیات نوشتاری هتاکانه و تمایل به خودکشی در اشکال افراطی داشته و قوانین اجتماعی و شرعی را به سخره می گیرند و با سیاه نمایی و رنج آور دانستن زندگی، ناامیدی ایجاد می کنند. این کتابها خوانندگان را دچار افسردگی، آشفتگی روانی، نومیدی از زندگی و پرخاشگری می نماید.
علائم اولیه تشخیص تبلیغات عرفانهای نوظهور
علائم آنها عبارتند از تأکید بر تواناییهای انسان، ترویج نوعی اباحی گری، عشقمداری به صورت مبهم یا زمینی و انسانمحوری.
علائم اولیه تشخیص تبلیغ زرتشتیگری
نیاکانستایی، قومیتگرایی، ایرانیپرستی، استفاده از ادبیات زرتشت، ادبیات انتقادی درباره مسلمانان فاتح ایران و ادعای طرفداری از زن ایرانی.
علائم اولیه تشخیص تبلیغات مسیحیت
تأکید بر محبت بودن خداوند به صورت افراطی، تأکید بر ارتباط شخصی با خداوند، تخطئه عقل در برخی موارد، اصالت احساس و جایگاه مهم ادراکات شخصی در دینداری و تمایل به استفاده از برهانهای تجربی.
......................
چه شعری بر سنگ مرقد امام رضا(ع) نوشته شده است؟/ چرا امام هشتم را سلطان می نامند؟
به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ امام رضا(ع) همچون پدران خود از شخصیتی ملکوتی و محبوبیتی فراگیر برخوردار بود و همین امر نیز موجب خشم و وحشت دشمنان و عامل اجرای توطئههای بسیار بر ضد ایشان بود که در نهایت به شهادت آن حضرت منجر شد.
ابوالحسن علی بن موسی (ع) ملقب به "رضا" امام هشتم از ائمه اثنی عشر (ع) و دهمین معصوم از چهارده معصوم (ع) است.
کنیه آن حضرت ابوالحسن و چون حضرت امیر (ع) نیز ملقب به ابوالحسن بوده است حضرت رضا (ع) را ابوالحسن ثانی گفته اند. مشهورترین لقب ایشان نیز "رضا" است.
القاب آن حضرت عبارت است از رضا، صابر ، رضی و وفی که مشهورترین آنها رضاست . در فصول المهمة نیز مشابه این مطلب آمده با این تقاوت که در آنجا به جای القاب رضی و وفی ، زکی و ولی یاد شده است .
در مورد اعطای لقب رضا به امام هشتم آمده است : بدان جهت آن حضرت را رضا نامیدند که او از خدا در آسمانش رضا بود و برای پیامبر و ائمه در زمین رضا بود و نیز گفته اند چون مخالف وموافق گرد آن حضرت بودند وی را رضا نامیدند . همچنین گفته اند چون مأمون بدان حضرت ، رضایت داد وی را رضا گفته اند .
تحمیل ولایتعهدی به امام رضا(ع)
پس از قتل امین اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنی عباس فرد برجسته ای که مورد قبول و رضایت همگان باشد وجود نداشت . در یمن، کوفه، بصره، بغداد و ایران عامه مردم از زمان منصور به بعد آن انتظاری را که از خلافت بنی عباس داشتند در نیافتند زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند از این رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علی (ع) بودند و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند.
فضل و مأمون با مشاهده اوضاع نابسامان شهرهای مهم و شورش مردم (مانند قیام ابوالسرایا در کوفه و علوی دیگر در یمن) به این نکته پی برده بودند و می خواستند با انتخاب فرد برجسته و ممتازی از خاندان علی به ولیعهدی رضایت مردم را به خود جلب کنند و پایه های خلافت مأمون را مستحکم سازند به همین جهت مأمون در سال 200 قمری بنا به گفته طبری رجا بن ابی الضحاک و فرناس خادم (در بعضی از روایات شیعی یاسر خادم) را به مدینه فرستاد تا علی بن موسی بن جعفر (ع) و محمد بن جعفر (عموی حضرت رضا" ع") را به خراسان ببرند.
در روایات شیعه آمده است که مأمون به حضرت رضا (ع) نوشت از راه بصره و اهواز و فارس به خراسان بروند نه از راه کوفه و قم و دلیل این امر را کثرت شیعیان در کوفه و قم ذکر کرده اند زیرا مأمون می ترسید شیعیان کوفه و قم به دور آن حضرت جمع شوند. این مؤید آن است که عامل فراخواندن حضرت رضا (ع) به خراسان عاملی سیاسی بوده است و مأمون می ترسیده که کثرت شیعیان در کوفه و قم سبب شود که آن حضرت را به خلافت بردارند و رشته کار بکلی از دست مأمون خارج شود.
حدیث سلسلة الذهب
مشهور است که به هنگام ورود حضرت رضا (ع) به نیشاپور طالبان علم و محدثان اطراف آن حضرت اجتمع کرده و از ایشان خواستند حدیثی برایشان نقل کنند .
حضرت حدیثی بطور مسلسل از آباء طاهرین خود رسول الله (ص) و جبرئیل از قول خداوند روایت کرد که « کلمه لا اله الا الله حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی» یعنی کلمه توحید با لا اله الا الله حصار و باروی مستحکم من است و هر که بدرون حصار من رفت از عذاب من در امان ماند.
این حدیث به جهت مسلسل بودن آن از ائمه اطهار (ع) تا حضرت رسول (ص) به سلسلة الذهب معروف شده است. و درباره اینکه چرا آن حضرت این حدیث را املا فرمود باید گفت که آن نوعی دعوت به وحدت کلمه و اتفاق بوده است زیرا اساس و مدخل آن این کلمه است که معتقدان به خود را از هرگونه تشویش و عذابی در امان می دارد و مسلمانان باید با توجه به آن در درون حصار و باروی اسلام از اختلاف کلمه بپرهیزند و مدافع آن حصن در برابر تهاجم خارجی باشند و از دشمنی و مخالفت بر سر مسائل فرعی دوری گزینند.
شرایط پذیرش ولایتعهدی از سوی امام رضا (ع)
امام رضا (ع) پس از نیشابور به طوس و از آنجا به سرخس و سپس به مرو که اقامتگاه مأمون بود رفت. به روایت عیون الاخبار الرضا مأمون نخست به آن حضرت پیشنهاد کرد که خود خلافت را قبول کند و چون آن حضرت امتناع کرد و در این باب صحبتهای زیادی میان ایشان رد و بدل شد و سرانجام پس از دو ماه اصرار و امتناع ، امام ولایتعهدی را پذیرفت به این شرط که از امر و نهی و حکم و قضا دور باشد و چیزی را تغییر ندهد.
علت مقاومت امام این بود که اوضاع را پیش بینی می کرد و بر او مسلم بود رجال دولت که عادت به لاابالی گری و درازدستی عهد هارون الرشید کرده اند زیر بار حق نخواهند رفت و او قادر به انجام قوانین الهی نخواهد بود.
مأمون پس از آنکه آن حضرت ولایتعهدی را پذیرفت امر کرد تا لباس سیاه که شعار عباسیان بود ترک شود و در باریان و فرماندهان و سپاهیان و بنی هاشم همه لباس سبز که شعار علویان بود بپوشند. خود نیز جامه سبز پوشید و نام امام را زینت بخش درهم و دینار کرد و مقرر داشت در همه بلاد اسلام بر منابر خطبه به نام امام خوانده شود و این به روایت طبری روز سه شنبه دوم رمضان سال 201 قمری بود.
مناظره های امام
در آن زمان فرقه های مختلف گسترش یافته و سؤالات بسیاری از دستگاه خلافت وجود داشت، مأمون برای رفع ضعف دستگاه خلافت در این زمینه، مناظره هایی با حضور امام هشتم تشکیل می داد .
نظر دیگری هم در مورد برگزاری این جلسات مناظره وجود دارد و آن اینکه حاکم عباسی قصد داشت فکر و ذهن مردم را به این نشستها معطوف و بی کفایتی و بی لیاقتی خود را پوشیده بدارد.
از طرف دیگر چون محبوبیت امام بی نهایت و رو به افزایش بود مأمون انتظار داشت امام به شایستگی در مناظرات ظاهر نشده و از شأن و مقام آن حضرت در میان مردم کاسته شود، غافل از اینکه امام رضا فرزند بزرگانی چون امیرالمومنین علی(ع) و امام محمد باقر(ع) است.
از دیگر کارشکنیهای مأمون برای لطمه به محبوبیت و مقبولیت امام برهم زدن نماز عید فطر بود . مأمون در هر موقعیت و مناسبتی سعی می کرد اوضاع را به گونه ای پیش ببرد که لطمه ای به امام وارد کند اما همیشه امور برعکس انتظار او پیش می رفت و شرایط به نفع امام و به ضرر وی می شد .
در جریان نماز عید فطر، مأمون که به بهانه کسالت، اقامه نماز را به امام رضا(ع) واگذار کرده بود، وقتی از خبر استقبال و ازدحام چشمگیر مردم مطلع شد پیش از آن که امام به مصلا برسد پیکی نزد امام فرستاد و از او خواست بیش از این به خاطر او متحمل زحمت نشود و اقامه نماز را به شخص دیگری واگذار کند.
امام رضا نیز بی آن که مخالفتی نشان دهد از همان راه بازگشت و مردم نیز چون مشاهده کردند حضرت نماز نخوانده مراجعت کرد، آنها هم بی آن که نماز به جای آورند به خانه های خود بازگشتند.
شهادت
با وجود همه محدودیتهایی که برای امام گذاشته می شود و تلاشی که افراد مأمون می کنند تا ارتباط امام رضا(ع) با مردم کم و بواسطه برگزاری مناظره هایی نیز برای کم شدن از محبوبیت امام ناکام می مانند، در نهایت تنها کاری که به ذهنشان می رسد به شهادت رساندن امام با زهر کین، برای حفظ جایگاه خود است .
چه شعری بر سنگ مرقد امام نوشته شده است؟/ تاریخ سه سنگ مرقد بر مزار حضرت
تاکنون سه سنگ مرقد بر مزار حضرت رضا ( علیه السلام ) نصب شده که هر کدام ارزش تاریخی خود را دارند. در اینجا به اجمال تاریخچه این سنگ و مفصل از نوشته های سنگ کنونی می گوییم.
قدیمی ترین سنگ مرقد امام رضا(ع) ، سنگ مرمری با ابعاد40*30 و قطر 6 سانتیمتر است که در اوایل قرن ششم بر مزار امام ( علیه السلام ) نصب شد . این سنگ از نفایس بسیار ارزشمند موزه آستان قدس رضوی است که از نظر تاریخی و نوع خط آن که کوفی شکسته است ، اهمیت فوق العاده ای دارد . سه کتیبه در حاشیه سنگ و یک کتیبه در سطح محرابی شکل آن نقش بسته است .
دومین سنگ مرقد امام ( علیه السلام ) ، بهظاهر سنگی از جنس مونسار ( مرمر سفید آهکی ) است که بهجای سنگ قبلی بر مزار امام ( علیه السلام ) جای داشته و آگاهی چندانی از چگونگی آن به دست نیامده است.
سومین سنگ مزار حضرت ، سنگی مرمر بسیار ممتاز از معدن توران پشت یزد است . این سنگ به رنگ سبز چمنی با ابعاد 20/2*10/1 و قطر یک متر و وزن 3600 کیلوگرم است که هم زمان با تعویض و نصب ضریح پنجم در سال 1379 هـ .ق در حرم مطهر ، درون ضریح بر مرقد امام ( علیه السلام ) نصب شد .
سنگ پیشین مضجع شریف امام ( علیه السلام ) به لحاظ قدمت و آسیب دیدگی ، همزمان با تعویض و نصب ضریح جدید با حضور مقام معظم رهبری ، حضرت آیت الله خامنه ای ( مدّ ظله العالی ) تعویض و بهجای آن سنگ جدید با محتوای الهام بخش هنری و آیات الهی بر مضجع نورانی امام ( علیه السلام ) نصب شد .
بر سطح این سنگ جدید ، علاوه بر کلمات مقدس و الهام بخش ، تاریخ ولادت و شهادت امام هشتم ( علیه السلام ) نقش بسته است .
متن کتیبه سطح سنگ جدید مرقد امام رضا ( علیه السلام )
متن زیر بر سطح سنگ جدید مرقد امام رضا ( علیه السلام ) حک شده است :
«هذا هو المرقد الشریف للامام التقی النقی الصدیق الشهید ، وارث الانبیاء والمرسلین ، ثامن الائمه المعصومین من اهل بیت رسول رب العالمین ، حجه الله علی الخلق اجمعین ، سیدنا و مولانا ابی الحسن الرضا علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین .
ولد بالمدینه فی الحادی عشر من ذی القعده عام 148 و استشهد بطوس فی آخر صفر سنه 203 من الهجره النبویه و قد جدّد هذا المضجع المطهر عام 1418 هـ .ق »
ترجمه متن کتیبه :
«این مرقد شریف امام پرهیزگار ، پاک ، راستگو ، شهید و وارث پیامبران و فرستادگان پروردگار ، هشتمین فرد از امامان معصوم اهل بیت پیامبر خدای جهانیان ، حجت خدا بر تمام موجودات عالم ، آقا و مولای ما ابوالحسن رضا ، علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) ، که سلام و درود خداوند بر تمام آنان باد .
در روز 11 ذی العقده سال 148 هـ .ق در مدینه متولد و در آخر ماه صفر سال 203 از هجرت پیامبر ، در شهر توس شهید شد و این مرقد مطهر در سال 1418 هـ .ق بازسازی شد . »
و نیز دو بیت زیر از اشعاری که حضرت به قصیده دعبل ملحق فرموده اند ، بر آن حک شده :
و قبر بطوس یا لها من مصیبه * الحت علی الاحشاء بالزّفرات الی الحشر حتی یبعث الله قائماً * یفرّجُ عنا الغمّ و الکربات
( قبری در طوس است ، چه عجب مصیبتی است ، مصیبت آن با ناله های دردناک ، آتش حسرت را تا روز قیامت در درون می افروزد تا اینکه خداوند قائمی را برانگیزد و اندوه و سختی ها را از ما برطرف سازد . )
علاوه بر این ، آیاتی از کلام الله مجید نیز زینت بخش سنگ شده است :
بالای سر مبارک : یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی
پیش روی مبارک : انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل بیت و یطهرکم تطهیراً
پشت سر مبارک : سلام علی آل یاسین انا کذالک نجزی المحسنین انه من عبادنا المؤمنین
پایین پای مبارک : یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم
زیر خط های کتیبه نوشته شده است :
سلام علی آل طه و یس * سلام علی آل خیر النبیین
سلام علی روضه حل فیها * امام یباهی به الملک و الدین
معنا و مفهوم مشهورترین القاب علی بن موسی الرضا(ع)
امام رضا(ع) دارای حداقل 50 لقب اختصاصی است که در میان امامان معصوم بعد از حضرت علی(ع) در کثرت القاب رتبه ایشان دوم است. اغلب القاب ایشان شان و معنای جداگانه ای دارند که برخی از آنها را در جدول زیر می خوانید.
برخی از القاب امام رضا(ع) که مشهور هستند، داستانشان جالب و خواندنی است. در اینجا تعدادی از این القاب و داستان انتساب آن ها را به امام هشتم(ع) می خوانیم.
لقب | شان و معنای لقب |
ابالحسن | کنیه، لقبی است که با «اب» یا «ام» شروع می شود؛ یعنی پدر فلانی ویا مادر فلانی. اعراب برای عرض احترام به یکدیگر با کنیه نام هم را صدا می کنند. معمولاً کنیه هر کسی را با استفاده از اسم فرزند بزرگ تر یا مشهورتر فرد می سازند ولی گاهی هم قبل از به دنیا آمدن فرزند وقتی می خواهند به یک نفر احترام بگذارند، او را با کنیه صدا می زنند. درباره امام رضا(ع) هم همین اتفاق افتاده است . با اینکه امام (ع) خیلی دیر صاحب پسر شدند (امام محمد تقی (ع)) اما به امام ازهمان جوانی کنیه داده بودند. از آنجا هم که آن حضرت سومین فرد از آل علی (ع) بود که اسم علی داشت (بعد از امام اول وچهارم)، کنیه جدشان - یعنی امام علی (ع) - را به ایشان دادند و آن حضرت را «ابوالحسن» صدا می زند. این کنیه را ظاهراً امام موسی کاظم(ع) برای حضرت انتخاب کرد. معمولاً درکتب شیعه از آن حضرت به عنوان ابوالحسن ثانی یاد می شود. ابوالحسن اول کنیه امام علی (ع) و ابوالحسن ثالث، کنیه امام دهم حضرت علی بن محمد امام هادی (ع) است. |
ثامن، ثامن الائمه یا ثامن الحجج | درزمان امام موسی کاظم(ع) ، انحرافی درمسیر تشیع صورت گرفت وگروهی برادر بزرگ تر آن امام یعنی اسماعیل (پسر امام صادق (ع)) را امام هفتم خواندند. پس از آغاز امامت امام رضا(ع) درسال 183 قمری، پیروان ایشان تاکید فراوانی بر لقب «ثامن»یا هشتم داشتند تا آن اشتباه دیگر تکرار نشود.از نکات جالب تاریخ اینکه امام هشتم شیعیان، معاصر مامون عباسی بود که هشتمین خلیفه عباسی به حساب می آید. |
رئوف | این لقبی است که بعد از شهادت امام به آن حضرت داده شده ودلیلش شهرت ایشان به برآورده کردن حوائج زائران است. |
رضا | معروف ترین لقب امام هشتم رضاست. این لقب را دشمن امام(ع) یعنی مامون به آن حضرت داده بود. چنان که طبری و دیگران می نویسند، بعد از ولایتعهدی امام (ع) مامون دستور داد به نام آن حضرت سکه بزنند. روی این سکه ها که الان درموزه آستان قدس است. نوشته شده: «الامیر الرضا ولیعهد المسلمین علی بن موسی». مامون، لقب رضا را از شعار «الرضا من آل محمد» گرفته بود. این شعاری است که اولین بار مختار درقیامش که به خونخواهی امام حسین (ع) بود، در کوفه از آن استفاده کرد(سال 76ق). این شعار یعنی «ما فقط به حکومت کسی از آل محمد راضی هستیم.» این شعار را بعدها داعیان عباسی (کسانی که برای قیام به نفع بنی عباس وعلیه بنی امیه دعوت می کردند، مثل ابومسلم خراسانی) هم به کار بردند وحالا مامون می خواست وانمود بکند که اوست که این شعار و آرزوی قدیمی را تحقق بخشیده است. حدیثی هم از امام جواد(ع) در «عیون اخبار الرضا» هست که درجواب سوالی که می گوید چرا پدر شما را رضا نامیده اند، فرموده اند: «زیرا مرضی (= مورد رضایت) خدا در آسمان ومرضی رسول خدا وائمه او درزمین بود». آن شخصی به سوالش اصرار می کند. می پرسد مگر باقی پدران شما مرضی خدا ورسول نبودند؟ امام جواب می دهند: «چرا، اما فقط پدرم بود که مرضی موافقان ومخالفان قرار گرفت.» بعدها مضمون این حدیث بیشتر مورد توجه قرار گرفت. |
سلطان | اسم ولقب سلطان تا قرن دوم هجری اصلاً کاربرد نداشته است ودر زمان هارون الرشید، برای اولین بار به وزیر معروفش جعفر برمکی، سلطان لقب داده شد. این واژه ابتدا به معنای پادشاه نبود وبه معنای شخصی بود که تسلط برامور دارد. اولین سلطان هم جعفر وزیر بود که در دوره ای کنار خلیفه، سلطان هم وجود داشت.بعد از سرکوبی برامکه اما تا مدت ها دیگر سلطانی وجود نداشت تا درزمان ولایتعهدی امام هشتم(ع) این لقب را دوباره به ایشان دادند. در دوره های بعدی هم این لقب برای ایشان باقی ماند وبه معنای غیر از پادشاه استفاده شد. وگونزالس کلاویخو، سفیر اسپانیا که در قبل از عهد صفوی به ایران آمد (806ق) درسفرنامه اش آورده است :«رسیدیم به شهر مشهد یعنی محل شهادت امام رضا (ع) که به نام سلطان خراسان مشهور است...» |
ضامن آهو | بعد از «رضا» مشهورترین لقب امام هشتم «ضامن آهو» است وجالب اینکه درهیچ کدام از منابع کهن تاریخی ، داستان پناه آوردن آهو به امام رضا(ع) نیامده است. قدیمی ترین منبعی که چنین لقبی آورده ، این شهر آشوب (متوفای 588ق) در«مناقب آل ابی طالب» است که در وصف آن حضرت - جایی که درجریان ذکر وقایع سفر امام (ع) به ایران به نیشابور می رسد- یک بیت شعر از شاعری به نام «ابن حماد» نقل می کند که به این شکل :«الذی لاذت به الظبیه والقوم جلوس / من ابوه المرتضی یزکو ویعلو و یروس» یعنی اوکسی است که آهوی ماده به او پناه آورد؛ درحالی که گروهی نشسته بودند. او کسی است که پدرش علی مرتضی(ع) است وهمواره درحال تزکیه وتعالی وبالا رفتن است. این درحالی است که روایت پناه آوردن آهوی ماده، دوقرن قبل از این کتاب برای پیامبر (ص) روایت شده است. طبرانی (متوفای 360ق) در «المعجم الکبیر» وامام بیهقی (متوفای 430ق) در«دلایل النبوه» نقل کرده اند که روزی پیامبر از کنار شکارچیانی می گذشت که آهویی شکار کرده بودند. آن آهو با حضرت سخن گفت. پیامبر به شکارچی ها فرمود که آهو را رها کنند تا برود به بچه هایش شیر بدهد و برگردد. شکارچی ها پرسیدند: «درقبال چه چیزی آن را آزاد کنیم؟» حضرت فرمودند: من ضامنم» . رسول خدا(ص) نشست تا آهو رفت و برگشت. شکارچی ها هم آهو را به حضرت بخشیدند وآن حضرت، آهو را آزاد فرمودند. درعوض، شیخ صدوق (متوفای 381ق) درکتاب «عیون الاخبار الرضا» داستانی را نقل می کند از ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی (متوفای 350ق) . ابومنصور ، کسی است که به دستورش داستان های «شاهنامه» جمع شده بود وابتدا دقیقی وبعد فردوسی آن را به نظم کشیدند. ابومنصور طوسی تعریف می کند که در جوانی اش یک بار برای شکار می رود. آهویی گیرش می آید. او را دنبال می کند. آهو می رود ومی رود تا به مزار حضرت رضا(ع) می رسد، به محض وارد شدن آهو به داخل ساختمان مزار، سگ ابومنصور دست از تعقیب او بر می دارد. خود ابومنصور که سنی مذهب بوده، داخل مزار هم می رود. اما به جز پشکل آهو چیزی پیدا نمی کند. ابومنصور می گوید از آن زمان معتقد به مزار امام رضا(ع) شده است ومدام به زیارت آن حضرت می رود. به نظر می رسد داستان ضامن آهو شدن امام رضا(ع) ، از ادغام این دو داستان با هم آمده باشد. |
عالم آل محمد | ائمه معصومین ما (ع) همگی از علمای عصرخود بوده اند و قبل از امام رضا (ع) به امام باقر(ع) هم این لقب را داده بودند. با این حال شهرت امام رضا(ع) به برتری علمی برهمعصرانش از آنجا آمده است که مامون که خودش هم از دانشمندان بود و«اعلم بنی عباس» به حساب می آمد. دردوره ولایتعهدی، مناظرات متعددی را بین امام رضا (ع) و علمای دیگر مذاهب ترتیب می داد. انگیزه مامون از این کار را بعضی مثل طبری (درتاریخ طبری) علاقه او به علم ودانش ذکر کرده اند وحاکم نیشابوری (درتاریخ نیشابور) می گوید که این کار را می کرد تا نقاط ضعف احتمالی امام رضا (ع) را برملا کند وبه جایگاه ایشان توهین کند. به هر حال، هدف هرچه که بود نتیجه مناظرات اذعان همه به علم ودانش سرشار امام (ع) و دادن لقب «عالم آل محمد» به آن حضرت بود. |
غریب یا غریب الغربا | ممکن است تصور شود لقب «غریب» برای امام هشتم (ع) به خاطر دوری آن حضرت از شهر پیامیر(ص) یعنی مدینه بوده است اما از بین امامان ما ، فقط دو امام بوده اند که به طور کامل درمدینه زندگی کرده اند، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) . باقی ائمه هرکدام به دلیلی از سرزمین خود دور و غریب می شوند که با این حساب، این لقب نباید تنها به این دلیل باشد. به نظر می رسد که این لقب را خود امام و نزدیکان آن حضرت شایع کرده اند تا مانع از موفقیت اقدام سیاسی مامون که می خواست از ولایتعهدی امام رضا (ع) سوء استفاده بکند، شوند. همچنان که امام رضا (ع) در وقت حرکت به سوی ایران، از اهل بیتشان خواستند تا گریه و نوحه بکنند، یا وقتی که دعبل خزاعی درمرو خدمت ایشان رسید وشعری را که در رثای شهادت امامان قبلی برای آن حضرت خواند، حضرت به شعر او دوبیت اضافه کردند: «وقبر بطوس یالها من مصیبت / الحت علی الاحشا بالزفرات / الی الحشر حتی یبعث الله قائما/ یفرج عنا الغم والکربات» یعنی «وقبری در طوس است که مصیبتش غم را تا روز قیامت در دل ها می افروزد تا اینکه خداوند قائمی را برانگیزد واندوه را از دل ما برطرف کند.» دعبل پرسیده بود: « یابن رسول الله! من چنین قبری را نمی شناسم.» وحضرت جواب داده بود: « آن قبر من است.» دعبل هم قصیده اش را با دوبیت امام، این طرف و آن طرف برای شیعیان می خواند. |
مرتضی | این لقب به معنای مورد رضایت و پسندیده ، لقبی است که شیعیان دربرابر لقب «رضا» که مامون به آن حضرت داده بود برای ایشان به کار بردند. لقب مرتضی ازالقاب مشترک بین آن حضرت با سایر ائمه (ع) است. مراد از لقب مرتضی به تنهایی، حضرت علی (ع) می باشد. در صلوات خاصه امام رضا(ع) هم این لقب بلافاصله بعد از لقب رضا آمده است:«اللهم صل علی علی بن موسی الرضا المرتضی». |
مقام رضوان چگونه حاصل میشود؟
علامه جوادی آملی: هیچ موجودی از هیچ موجود دیگری راضی نمیشود، مگر به وساطت مقام امام هشتم؛ هیچ انسانی به هیچ توفیقی دست نمی یابد و خوشحال نمی شود، مگر به وساطت مقام رضوان رضا (سلام الله علیه)؛ و هیچ نفس مطمئنه ای به مقام راضی و مَرضی بار نمییابد، مگر به وساطت مقام امام رضا! او نه چون به مقام رضا رسیده است، به این لقب ملقّب شده است! بلکه چون دیگران را به این مقام میرساند، ملقّب به رضا شد.
ممکن است در بین آحاد امّت کسانی باشند که به مقام رضوان راه پیدا کنند؛ چون پایان بخش سورة مبارکة فجر که فرمود: یا أیَّتُهَا النَّفسُ المُطمَئِنَهُ ارْجِعِی إلی رَبِّکِ راضِیَهً مَرضِیَّه (1)مخصوص ائمه (ع) نیست، شامل سائر انسانهای ملکوتیمنش هم میشود. ممکن است در بین امّت کسانی باشند که دارای نفس مطمئنه و نائل به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً بشوند، امّا رضا نخواهند بود! آنها جزء امّتاند، ولی امام رضا (ع) واسطه است که چنین افرادی در بین امّت به مقام راضِیَهً مَرضِیَّهً راه پیدا می کنند.
اهداف جزئی هم مشمول این اصل کلّی است. اگر کسی در کارهای جزئی موفق شد و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند به برکت امام رضا(ع) است. اگر فرزندی کوشید، رضای پدر و مادر را فراهم کرد؛ چه بداند و چه نداند، به وساطت مقام امام رضا(ع) است. و اگر عالم حوزوی یا اندیشور دانشگاهی به مقام علم و دانش بار یافت و بر کُرسی استادی تکیه زد و راضی شد؛ چه بداند، چه نداند به وساطت مقام ایشان است.
وجود مبارک امام هشتم (ع) وقتی وارد سرزمین مرو و خراسان شد؛ آنروز مسئلة رسمی خراسان، مسئله امامت، رهبری، خلافت و مانند آن بود. عدّه ای بر این پندار باطل بودند که رهبر را باید مردم انتخاب بکنند! امامت انتخابی است و سقیفة بنی ساعده هم شاهد آنها بود. عباسیّه بر این پندار بودند، بنی العباس فکرشان این بود که رهبری انتخابی است!
وجود مبارک امام از آنها سئوال کرد: مسئله رسمی خراسان کنونی چیست؟ عرض کردند: مسئله ولایت و رهبری است که عدّه ای باورشان این است که رهبر را مردم باید انتخاب بکنند. آنگاه وجود مبارک امام رضا (ع) طبق نقل مرحوم کُلینی (رض) فرمود: من امامت و رهبری را تشریح کنم تا معلوم بشود که امامت انتخابی نیست.
آنگاه مطلبی را فرمود که بخشی از آن معارف و مطالب به این مضمون در کافی ضبط شده است؛ اَلإمامُ واحِدُ دَهرِهِ لا یُدانِیهِ اَحَدْ وَ هُوَ بِحِیثتُ النَّجمْ مِنْ یَدِ المُتَناوِلینْ، إینَ العُقُولُ مِنْ هذا؟ إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا؟ (2) فرمود: امام آن انسان کاملی است که در عصر خود، در روی زمین دوّمی ندارد. او مثل اعلای لیسَ کَمِثلِهِ شِیء است، او مظهر لیسَ کَمِثلِهِ شِیء است. مگر مظهر لیسَ کَمِثلِهِ شِیء همتا دارد؟ وقتی همتا نداشت، در دسترس فکر دیگری نیست که دیگری او را بشناسد!
از باب تشبیه معقول به محسوس چنین فرمود: همانطوری که ستارههای آسمان در دسترس بشر عادی نیست، اوج مقام امامت و رهبری هم در دست بشر عادی نیست. همانطوری که با دست نمی شود ستارة آسمان را گرفت، با فکر بشر عادی هم نمی شود خلیفة الله را و امام معصوم را شناخت! إینَ العُقُولُ مِنْ هذا؟ إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا؟ کجا عقل مردم می تواند امام را بشناسد، تا او را در سقیفه اختیار بکند، انتخاب بکند! امام را جز امام آفرین احدی نمی شناسد؛ او میشناسد، او میپروراند، او نصب میکند و مانند آن. إینَ العُقُولُ مِنْ هذا و إینَ الاِختیارُ مِنْ هذا؟
...............
گامی در شناخت پیامبر اعظم؛ حضرت محمد بن عبد الله(صلّی الله علیه وآله)
اشاره:
خاتم انبیاء و اشرف مخلوقات حضرت محمّد بن عبد الله(ص) بنا به دیدگاه شیعیان اثنا عشری و پیروان اهل بیت(ع) در هفدهم ربیع الاول[۱] عام الفیل* (سالی که سپاه فیل به فرماندهی ابرهه، پادشاه حبشه به خانه کعبه در مکّه حمله کردند) در شهر مکه به دنیا آمد. قبل از تولد، پدرش را از دست داده بود. در شش سالگی مادر بزرگوارش، آمنه بنت وهب، دنیا را وداع کرد و این نوجوان کاملا یتیم شد و تحت سرپرستی جدّش عبد المطّلب و پسر عمویش ابوطالب قرارگرفت. حوادث و رخدادی دوران نوجوانی، جوانی، تا چهل سالگی و پس از آن با رویدادهای عجیب و غریبی و خارق العاده ای همراه است که برای هر خواننده مسلمانان و غیر مسلمان شگفت انگیز و جذاب خواهد بود.
۱ ـ حوادث همگام با ولادت
خاموش شدن آتشکده فارس، وقوع زمین لرزه و کنده شدن بت ها از محل خود، ناله ی شیطان و… نشانه ی وقوع رخدادی بزرگ و مولودی ارزشمند و با خیر و برکت برای بشریت یعنی وجود نازنین حضرت محمّد(ص) بود که جهان آلوده به ظلم و ستم و کفر و گمراهی را به توحید و خداپرستی و تقوا و کمالات انسانی رهنمون می شود.[۲]
۲ ـ سفر تاریخی به شام و پیش گویی راهبان مسیحی
حضرت پیامبر(ص) دو سفر تاریخی به شام(در دوازده و بیست و پنج سالگی) داشته اند که در سفر اول بَحیرای راهب به حضرت ابوطالب، نسبت به حوادث ناگواری که از سوی یهود در انتظار او خواهد بود، هشدار داد!.
در سفر دوم نسطورای راهب به مَیْسره(غلام خدیجه بنت خویلد) نسبت به آینده درخشان پیامبر نوید و مژده داد!. و در این سفر بود که سود فراوانی برای خدیجه به دست آورد و و میسره هم گزارش درست کاری حضرت را به خدیجه اعلام نمود. [۳]
آن حضرت، در بیست سالگی در حِلْف الفضول(پیمان جوان مردان) شرکت کرد. ایشان در همین ایّام به عنوان "محمّد أمین" [درستکار و راستگو] معروف و رفتار و کردار او در میان مردم مکّه و در اوضاع جامعه جاهلی موجب شگفتی و تعجب شده بود. [۴]
۳ ـ ازدواج با خدیجه (س)
در بیست و پنج سالگی با خدیجه بنت خویلد(س) که زنی پاک دامن، با تقوا و خدا ترس بود و ثروت زیادی داشت، ازدواج نمود. حضرت خدیجه(س) اختیار مصرف اموال و دارایی خود را به او سپرد. [۵]
۴ـ ولادت و تربیت علی بن ابی طالب(ع)
در سیزدهم رجب سی ام عام الفیل، قبل از بعثت، از پدری موحّد[حضرت ابو طالب(ع)] و مادری پاک دامن[فاطمه بنت اسد]، فرزندی در داخل کعبه به دنیا آمد که در شش سالگی با هدف تربیت به منزل پیامبر(ص) و خدیجه(س) منتقل شد.[۶] امام علی(ع) در یکی از خطبه های نهج البلاغه به داستان ارتباط تناتنگ خود و استفاده از تعالیم و معنویات پیامبر(ص) اشاره می کند. [۷]
۵ـ مبعوث شدن به رسالت
در حالی که چهل سال از عمر شریف حضرت محمّد(ص) گذشته بود، در بیست وهفتم رجب، خداوند به مردم منّت گذاشت و او را به عنوان "نبیّ، رسول، خاتم و اشرف پیامبران" برگزید. نزدیک به سه تا پنج سال از آغاز پیامبری او به صورت مخفی گذشت و در این مدت با زحمت زیاد، تعداد اندکی از جوانان، اقوام، دعوت او و سخنان قوی ومنطقی تهیدستان و فقیران مانند علیّ بن ابی طالب، خدیجه، زید بن ارقم، عمّار بن یاسر، مصعب بن عمیر، بلال بن رباح و… را شنیدند به او ایمان آوردند.[۸]
درباره ی چگونگی نزول وی و کیفیت آن، مباحث زیادی در بین نویسندگان مطرح است که خوانندگان محترم جهت اطلاع به منابع تفسیری و تاریخی مراجعه نماید. [۹]
۶ ـ مخالفت های دشمنانان
به دستور خدواند پیامبر(ص) مأمور شد پس از سه سال، اقوام و سایر مردم حجاز را به تعالیم اسلام و قرآن دعوت نماید که در نتیجه، مخالفان پیامبر(ص) که با دعوت الهی او دشمنی می ورزیدند به شیوه ای گوناگون به اذیّت و آزار و شکنجه او وسایر مسلمانان پرداختند که برخی از آنها مجبور شدند به خارج از شهر مکه هجرت نمایند. در هجرت به حبشه(سال دوم بعثت) گروه پانزده نفره مسلمانان به رهبری جعفر بن ابی طالب و همراهان او موفّق شدند، آیات قرآن و فرامین الهی را به گوش مسیحیان(از فرقه یعقوبی) و… برسانند و گامی جدید در تبلیغ اسلام بردارند. محاصره مسلمانان در شعب ابی طالب (سال پنجم بعثت)، به مدت چهار سال طول کشید که در واقع تمرینی برای مسلمانان در تحمّل سختی ها و صبر و بردباری در راه خدا بود. [۱۰]
۷ ـ ولادت حضرت فاطمه(س)
با درگذشت تمامی فرزندان پیامبر(ص) که همه از خدیجه بودند، دشمنانان به دعوت پیامبر(ص) و آینده ی دستورات اسلام با نگاه شک، تردید و شکست می نگریستند و اظهار خوشحالی میکردند و به پیامبر(ص) لقب "ابتر" دادند ولی خداوند، فرزندی به آن حضرت به نام فاطمه(س) عنایت فرمود. (در این باره، سوره کوثر نازل شد که موجب خشم و عصبانیت دشمنانان را فراهم نمود).
۸ ـ از دست دادن خدیجه(س) و ابوطالب(ع)
در سال دهم بعثت با درگذشت حضرت خدیجه و حضرت ابوطالب، دو یار وپشتیبان واقعی و ارزشمند خود، آزمون سختی برای پیامبر(ص) پیش آمد. البته حادثه ی معراج و سِیْر به آسمان ها، به نوعی جبران اذیتها، و دشواری های روحی پیامبر(ص) و مسلمانان بود که عجائب قدرت الهی و نشانه ای عظمت پروردگار را خداوند به پیامبرش نشان داد و باعث استحکام و ایمان بیشتر مسلمانان و آینده ی درخشان گسترش اسلام بود. [۱۱]
۹ ـ توطئه ترور پیامبر(ص) و هجرتهای تاریخ ساز
پیامبر اکرم(ص) به همراهی زید بن حارثه و علی بن ابی طالب(ع) به هدف تبلیغ دستورات الهی، ابتدا به طائف(هفتاد و دو کیلومتری مکّه) سفر کرد و پس از ده روز به مکه بازگشت پیامبر(ص) مصعب بن عمیر را به یثرب فرستاد تا به آنان قرآن بیاموزد، و به اسلام دعوت نماید.
جذابیت آیات قرآن ولحن شیوا و شیرین همراه با محتوای عالی آن، و خستگی از بت پرستی و شرک، عامل اساسی جذب مردم به ویژه جوانان به دستورات اسلام بود. این مسایل باعث شد تا جمعیت مسلمانان در یثرب افزایش یابد و حتی زمینه ی مهاجرت مسلمانان مکّه به سوی یثرب فراهم شود.
پس از کشف توطئه قریش در دارالندوة (محل تصمیم گیری های مهم قریش) و آگاه شدن پیامبر(ص) آن حضرت مأمور شد تا یک نفر را به جای خود در بستر بخواباند و شبانه از مکّه خارج شود. [۱۲]
با این هجرت تاریخی، توطئه قتل پیامبر(ص) ناکام ماند و احساس خطر قریش از سوی یثربیان تحقق پیدا کرد.
۱۰ ـ تشکیل حکومت اسلامی و پیامدهای آن
با هجرت تاریخی پیامبر(ص) که به صورت معجزه و امداد الهی انجام شد و استقبال پر شکوه و بزرگ مردم یثرب از ایشان، زمینه برای اقدامات بزرگ مانند ساخت مسجد، پیمان برادری و اخوّت عمومی و خاص مهاجران و انصار، هجرت سائر مسلمانان به شهر یثرب، مبداء شدن تاریخ، تغییر نام یثرب به نام مدینة النبی(ص)، تشکیل نیروهای دفاعی از شهر پیامبر(ص)، مسلمانان و غیر مسلمانان و…آغاز شد.
از طرف دیگر، پیامبر و مسلمانان با توطئه های منافقان و طائفه های لجوج یهودی و مسیحی و مشرکان مکّه، تغییر قبله و… مواجه گردیدند. [۱۳] پیش آمدن جنگ های بدر، احد، بنی نضیر، بنی قریظه و بنی المصطلق، احزاب(خندق)، پیمان رضوان و صلح حدیبیه(فتح مبین)، جنگ خیبر، نامه نگاری با پادشاهان و رهبران کشورها و مناطق بزرگ جهان مانند ایران، روم، حبشه، مصر، شام و یمامه و پاسخ منفی و سکوت و مخالف آنان، جنگ موته، فتح مکه و پیمان شکنی کفار قریش، عفو عمومی پیامبر(ص)، جنگ حنین، جنگ تبوک و جانشینی امام علی(ع) در مدینه، نزول سوره برائت و ابلاغ در مراسم حج توسط حضرت علی(ع)، حجّة الوداع در سال دهم هجرت، داستان مباهله با مسیحیان نجران، واقعه غدیر خمّ و اعلان جانشینی پیامبر(ص) و امامت مولا علیّ بن ابی طالب(ع) و یازده فرزند از نسل او و حضرت فاطمه زهرا(س)، اعزام سپاه اسامة، نامه ای که وصیت نامه ای که نانوشته ماند! و بالاخره بیماری و کسالتی که منجر به ارتحال ملکوتی خاتم پیامبران و اشرف مخلوقات جهان و الگو و اسوه بشریت در فضائل و کمالات انسانی حضرت محمّد بن عبد الله(ص) در بیست و هشتم ماه صفر المظفّر سال یازدهم هجری[۱۴] از شصت و سه سال عمر ارزشمند و مملوّ از برکات جاویدان مانند نزول قرآن کریم و سنّت نبوی(ص) گردید از دیگر حوادث و اتفاقات مهمّی هست که هرکدام در جای خود، شایسته بحث و بررسی مفصّل می باشد. علاقه مندان و دوست داران ارجمند را به مطالعه دقیق منابع معرفی شده در انتهای این نوشتار کوتاه ارجاع می دهم.
سرداب حرم حضرت ابوالفضل (ع) و راز پاکیزگی آب آن
به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ از ویژگی های آب موجود در سرداب مطهر حرم حضرت عباس (ع)، شیرینی، خلوص، شورنبودن و پاکی منحصر به فرد آن است که برخلاف تمامی آب های زیرزمینی، پس از ورود به سرداب، تمام این ویژگی را حفظ می کند.
تحقیقات علمی برای یافتن دلیل این ویژگی های معجزه گون، بی نتیجه مانده است و تنها راه پاسخ به این سوال بزرگ، تفسیر غیبی و ماورائی آن و ارتباط این آب با صاحب باکرامت این مکان مقدس است. گویی این آب، قصد آن کرده که با عرضه خود به محضر علمدار کربلا، عطش لحظه های دل شکن غربتش را، آن هنگام که بر شریعه ی فرات، لب های خشک و عطشانش را به یاد سید و مولا و امامش، تشنه نگاه داشت، برطرف کند! و آیا این آب با چنین هدف گرانسنگی، جز پاکی و خلوص و شیرینی می تواند ویژگی هایی دیگری داشته باشد؟!
ویژگی های سرداب مقدس
بنای سرداب مقدس که مساحت آن برابر با مساحت حرم مطهر و رواق های موجود در آن است، مربوط به اواسط قرن هشتم هجری است و دارای دیوارهای ضخیم تر نسبت به دیوارهای موجود در حرم مقدس است و در طول تاریخ بارها بر ضخامت آن افزوده شده تا بتواند وزن بالای بنای فوقانی را تحمل نماید. این در حالی است که در فناوری های جدید برای تحمل بنای فوقانی، ضخامت دیوارهای بنای تحتانی می بایست تنها کمی ضخیم تر باشد. همین مسئله باعث شده راهروهای موجود در سرداب مطهر، به دلیل ضخامت بیش از اندازه ی دیوارهای موجود، تبدیل به راهروهای تنگ و کم عرض شود. با توجه به این مسئله، آستان مقدس حرم حضرت ابالفضل (ع) از سال 2008 میلادی، مقاوم سازی و بهینه سازی سرداب مقدس را در دستور کار خود قرار داده است.
تلاش خواهیم کرد این سرداب مطهر را پیش از توسعه آن توسط شرکت آب های معدنی عراق و تحت اشراف بخش امور مهندسی و فنی آستان قدس عباسی از تاریخ 2/1/2008 توصیف کنیم.
و همچنین تلاش خواهیم کرد صفات این سرداب را پس از طرح توسعه آن نیز بیان کنیم. طرحی که مدیریت آستان قدس عباسی در آن نسبت به حفظ طراحی معماری این سرداب علی رغم انجام عملیات شهری وسیع برای تقویت دیوارها و سقف آن تاکید داشته است.
ورود به سرداب
درب ورودی به سرداب مقدس از ناحیه شمال شرقی حرم باشکوه حضرت عباس (ع) و از دربی چوبی است. با ورود به این درب، به اتاقی می رسیم که دارای عرض 3.18 متری است و دارای عمق 2 متر است و تمامی آن با سنگ های مرمر سفید و آیینه کاری هایی نفیس، ضمن عملیات یاد شده در سال 2008 پوشانیده شده است. پس از ورود به اتاق، به درب دیگری می رسیم که از جنس طلاست و در سال 2007 جایگزین دربی از جنس نقره گردیده است.
پس از گذر از این دو درب، به دربی آهنی بر روی سطح زمین می رسیم. برای ورود به محوطه ی سرداب، از این درب با نردبانی که دارای 8 پله است، به سرداب منتقل می شویم.
این نردبان کاملا با مرمر پوشیده شده و به ابتدای راهرویی به طول چهار متر و به عرض 1.38 متر متصل می شود. این راهرو به راهرویی که زیر رواق های حرم مطهر حضرت عباس دور می زند، منتهی می شود همین راهرو منتهی به آخرین راهرویی است که آغاز سرداب حضرت عباس(ع) محسوب می شود.
راهروی زیر رواق های حرم حضرت عباس(ع)- که می توان نام رواق سفلی به آن داد- از یک طرف تنگ است و از طرف دیگر به اندازه ای گشاد است که قابل رؤیت نیست. عرض این راهرو 1.27متر یا 1.38متر است و دیوار رواق سفلی که به قبر نزدیک تر است، دارای ایوان هایی مسقف است که سقف آنها اندکی قوسی شکل می باشد. سقف راهروی رواق های سفلی به اندازه سقف ایوان های دیوار نزدیک به مقبره حضرت عباس(ع) قوسی شکل است.
در برخی از این ایوان ها، قبوری وجود دارد که همسطح زمین است. این ایوان ها در زمان های گذشته از طریق ایجاد دیوار ی روبروی آنها، ناپدید شده بودند. اما این دیوار اکنون برداشته شده و ایوان ها نمودار است.سپس دیوار زخیمی به جای آن ایجاد شد و در آنها سوراخ هایی برای تهویه آن ایوان ها قرار داده شد. عرض این راهرو اندکی و به میزان کمتر از ده سانتیمتر پس از پوشش آن با مرمرتنگ شده است. تمامی این اعمال در چارچوب طرح توسعه یادشده صورت گرفت.
تعداد آن ایوان ها 15 تا است که اضلاعی نابرابر دارند. دو تا از این ایوانها در راهروی شمالی و در شرق و غرب راهروی تهویه شمالی قرار گرفته است (راهروهای تهویه بعدا ذکر خواهد شد) سه تا در راهروی شرقی و در جنوب راهروی تهویه غربی، چهارتا در راهروی شرقی که دو تا از این چهارتا در شمال راهروی تهویه شرقی و دو تا در جنوب آن قرار دارند و چهار ایوان نیز در راهروی جنوبی واقع است که بین شرق و غرب به صورت مساوی تقسیم شده است.
زاویه شمال شرقی رواق پایینی، نقطه ورود به این رواق از صحن حضرت عباس (ع) است که از طریق راهرویی که با پله های ذکر شده وارد آن می شوند، انجام می گیرد. این زاویه نود درجه است در حالی که زوایای رواق های دیگر نسبت به راهروی اصلی اضلاعی با زاویه 45 درجه و طول های مختلفی دارند. طول دیوار زاویه نزدیکتر به صحن شریف در گوشه شمال غربی 3.33متر و طول آن در زاویه جنوب غربی 3.09 متر و در زاویه جنوب شرقی 3.35متر است. در هرکدام از گوشه های راهرویی که رواق های پایینی را تشکیل می دهند، راهرویی با زاویه نود درجه را نسبت به رواقی که از آن منشعب می شود، می بینیم که تا مسافت دوری امتداد یافته و به شکافی مشرف بر صحن شریف برای تهویه منتهی می شود. تمامی رواق ها به جز رواق جنوبی دارای این شکاف هستند.
عرض راهروی تهویه شمالی ، 1.71متر و طول آن 6.85 متر و عرض راهروی تهویه شرقی 1.60متر و طول آن 6.86متر و عر ض راهروی تهویه شرقی 1.60متر و طول آن 6.86متر و عرض راهروی تهویه غربی نیز 1.75متر و طول آن 6.90متر می باشد.
می توان از طریق این راهروی موجود در زیر رواق ها به راهروی دیگری که در تمامی جهات با آن همسان بوده و طول آن کمتر و به مقبره شریف نزدیکتر است، وارد شد. این راهرو زیر راهروی موجود در حرم فوقانی است که زائران در آن پیرامون ضریح مقدس طواف می کنند.بنابرانی می توان نام حرم اسفل یا حرم پایینی به آن داد. دیوارهاو کف این حرم در دهه نود قرن بیست با مرمر پوشیده شده و با پیچ هایی بر یک اسکلت آلومینیومی نصب شده بودند. و بر دیوار اصلی تثبیت شده و بین آن و بین مرمر، یک جای خالی کوچکی است که باعث تنگی ابعاد آن شده است که هم اکنون عرض آن 0.72متر است و احتمالا عرض این راهرو پیش از پوشاندن آن با مرمر، حدود یک متر بوده است و اکنون کف آن تا سقف با مرمر پوشیده شده و سقف های آن به صورت هم سطح با زوایای 45 درجه نسبت به دو طرف به نظر می رسد.
بعید نیست که سقف این راهرو قبل از پوشش آن همانند رواق های قبلی اندکی قوسی شکل بوده باشد. عملیات استحکام و توسعه به زودی بر راهروی حرم اسفل و راهروهای منتهی به آن نیز انجام خواهد شد امری که ایجاب می کند، این شبکه فلزی و مرمری که روی آن است برداشته شود.
از طریق سه راهرو می توان وارد راهروی حرم اسفل شد که دوتا از آنها در دو ضلع شرقی و غربی عمود بر راهروی رواق های پایینی است و راهروی سومی اندکی منحنی بر آن است که همان راهروی شمالی است و ارتفاع کف آن از ارتفاع کف راهروی حرم اسفل بیشتر از نیم متر است و ارتفاع ان از دو راهروی دیگر بلندتر است. ارتفاع این راهرو تا سقف آن کمتر از ارتفاع کف دو راهروی دیگر تا سقف آنها است و ارتفاع آن1.1)متر است که تنها می توان به صورت خم شونده در آن حرکت کرد.علاوه بر این برخلاف دو راهروی دیگر به خاطر پیچ در پیچ بودن، هرکسی نمی تواند وارد آن شود و شاید کودکی لاغر قادر به حرکت درآن باشد.
هرکدام از این راهروها روبروی گذرگاه تهویه قرار دارد که پیشتر ذکر شد. ویژگی راهروهای منتهی به راهروی رواق های پایینی این است که ابتدای آنها عریض است آنگاه تنگ می گردد ابتدای راهروی شمالی 0.5متر وعمق آن تقریبا 0.5متر است سپس تنگ شده و به همین شکل ادامه می یابد تا به عرض تقریبا 0.35متر می رسد. عرض راهروی غربی 0.42متر و طول آن 7.42م است عرض این راهرو در ابتدا 0.64متر است و سپس 0.28متر تنگ می شود تا اینکه به میزان ذکر شده می رسد. اما عرض راهروی شرقی هم اکنون 0.52متر و طول آن 7.28متر است عرض آن در ابتدا1.55متر بود سپس پس از مسافتی به میزان 1.45متر تنگ شده و به میزان مذکور می رسد.
ارتفاع سقف این راهروها اندکی از راهروی رواق های پایینی کمتر و از راهروی حرم اسفل بیشتر است و تقریبا به دو برابر ارتفاع سابق آن پیش از طرح توسعه می رسد. بنابراین کسی که وارد این سرداب می شود، در سه سطح حرکت می کند، اول سطح بلند، سپس کوتاه تر و در نهایت سطح کوتاهتر پیش از طرح توسعه مذکور.
سقف سرداب، کف حرم فوقانی و رواق های آن محسوب می شود؛ این سقف در راهروی تمامی رواق ها در یک سطح می باشد غیر از سقف راهروی تهویه شرقی که تقریبا 15 سانتی مترکوتاهتر از بقیه بخش های سقف راهرو رواق های پایینی است. که شاید دلیل آن اضافه شدن لایه های بتنی به آن در زمان تعمیر باشد که باعث کوتاه تر شدن آن شده است. سقف راهروی رواق ها و راهروهای تهویه قوسی شکل و تقریبا همانند قوس سقف ایوان های موجود در دیوار رواق های نزدیک به قبر شریف است.
دیوارهای اصلی داخلی سرداب (غیر از دیوارهای جدید در طرح توسعه و تعمیرات سابق) با آجرهای فرشی قدیمی ساخته شده که در بین لایه های آن، آهک، گچ و یا گل رسی که به دوران های سابق بازمی گردد، قرار گرفته شده است. در دوران ترمیم سابق دیوارهایی که از عرض کنونی راهرو (قبل از طرح توسعه) تنگتر است، به این سرداب اضافه شده است وبه نظر می رسد که نمای برخی دیوارها اخیرا با آجر و سیمان بازسازی شده است و یا شاید هم نمای قدیم این دیوارها را به هدف تقویت آنها پوشیده باشند.
از جمله دیوارهایی که نما و ظاهرشان پوشیده شده است، دیوار اطراف راهروی رواق هایی است که از مقبره حضرت عباس(ع)دورتر هستند. که زیرساخت آن باقی مانده و در طرح توسعه حرم، نمای پوسیده دیوار های سرداب تا عمق 24 سانتی متر و 48 ساتی متر غیر از ستون شمال شرقی رواق سفلی و نزدیکتر به قبر برداشته شد. از این ستون به دلیل پوسیدگی، 60 سانتی متر و بیشتر برداشته شد و با دیوار جدیدی از آجر سوراخ دار و به همان ضخامت دیوار برداشته شده، جایگزین شد و پس از چندی با یک دیوار بتنی عوض شد که جلوی آن با شبکه ای از آهن پوشیده شد و ضخامت این دیوار 10 ساتنتی متر است که اخیرا با مواد عایقی روکش شده است.
آنگاه با روکشی از آهن پوشش داده شد و با مرمر نوع اونیکس سفید رنگ پوشیده شد. سقف های سرداب نیز به همین شکل شدند و در طرح توسعه یاد شده، در فاصله بین سقفها و لایه ی عایقی(که جلوی آن حاوی یک شبکه آهنی است) با بتون پوشیده شد.
هنگامی که از راهروهای ورودی سه گانه فوق الذکر وارد حرم پایینی می شویم، با چهار دهلیز روبرو می شویم که از آن منشعب می شود و در دیوار برعکس دیوار ساختمانی که قبر شریف در آن قرار دارد، واقع شده است. دو تا از این دهلیزها در جنوب و دارای عمق 1.74متر هستند عرض دهلیز نزدیکتر به قبر شریف یک متر و دومی 1.02متر و حد فاصل بین آن دو 1.58متر است اما راهروی سوم در سمت شمال و روبروی راهروی دوم است که عرض آن 0.95متر و عمق آن 1.72م بوده و در کنار آن است. روبروی راهروی اول، راهروی چهارم با عرض 0.95م است که عمق آن از دیگر راهروها کمتر است و ویژگی متمایز آن نسبت به دیگر راهروها این است که محل خروج راهروی شمالی ضریح است که برای رسیدن به راهروی رواق های پایینی از آن می گذرند.
مقبره شریف حضرت ابوالفضل در مرکز فضای مستطیلی شکلی واقع است که راهروی حرم اسفل آن را احاطه کرده است. ابعاد این فضای مستطیلی شکل 5.5م در شمال و جنوب و 4.90م در شرق و غرب است. یک راهروی بسیار کوتاه با عرض 0.60متر از راهروی حرم اسفل بویژه در شرق آن به سمت مرکز مستطیلی شکل باز می شود. این راهرو در سمت راست فردی قرار می گیرد که از راهروی شرقی منتهی به راهروی رواق های پایینی حرکت می کند.
همانطوری که پیشتر ذکر کردیم، دیوار این راهرو با مرمر پوشیده شده است. و عبارت است از 3 پله بالا رونده نسبتا بلند و پله چهارمی که ارتفاع آن از سه تای دیگر کوتاه تر است. این پله به یک شکاف کوچک مستطیلی شکلی منتهی می شود که به سختی یک انسان لاغر می تواند وارد آن شود. این شکاف نیز در دیواری است که با مرمرپوشیده شده و به یک فضای کم ارتفاعی منتهی می شود که نمی توان حتی خم شونده در آن ایستاد و تنها می توان در آن خزید. و لوستری کوچ و طلااندود از سقف آن آوریزان شده است. سقف این فضا، زمین شباک قبر شریف و کف آن، سقف اتاقی پایین آن است که شامل قبر شریف است و در آن پنجره ی شیشه ای و دربی با ابعاد بیست در چهل سانتیمتر است که می توان از لابلای آن، درون اتاق مقدس را دید اتاقی که مقبره شریف حضرت عباس در وسط آن قرار دارد یعنی اینکه این شباک در سقف این اتاق قرار دارد. مساحت این فضا، حدود (3)م2 ارزیابی می شود اما این اتاق حدود (9)م2 تخمین زده شده است.
در دیوارهای این اتاق، شکاف هایی وجود دارد که به نظر می رسد برای تهویه به کار رفته است. زیرا به راهروی حرم اسفل منتهی می شود و از طریق آنهاآب داخل حرم می شود و زمانی که سطح آب بالا می آید، سطح قبر شرف را لمس می کند. این شکاف ها به شرح زیر تقسیم می شوند:
سه شکاف در جلوی پله سوم منتهی به فضای یاد شده وجود دارد که دو تا از آنها با ارتفاع تقریبا بیست سانتی متر در مجاور یکدیگر قرار دارند و عرض آنها تقریبا 10 سانتی متر است. سومین شکاف نیز زیر این دو و تقریبا در وسط آندو قرار دارند و ارتفاع آن تقریبا 17 سانتی متر و عرض آن 10 سانتی متر است.
شیارهایی مجاور هم که در سمت راست درون راهروی شرقی منتهی به راهروی حرم اسفل قرار دارند که کوچکتر از شیارهای قبلی بوده و تقریبا به شمکل مربع و با ابعاد ده سانتی متر در ده سانتیمتر می باشد.
سه شیار( دو تا بالا و سه تا زیر آن دو و تقریبا وسط ) در سمت چپ داخل راهروی شرقی منتهی به راهروی حرم اسفل واقع است که همان مشخصات دو شیار قبلی را دارا است.
سقف این اتاق مقدس گنبدی شکل و به اصطلاح معماران پخ شده است و مرکز آن حدود 1.4 متر از قبر شریف بلندتر است و در مرکز کف اتاق قبر شریف واقع است که به نظر می رسد اندکی از اطرافش بلندتر است و تاکنون نتوانسته ایم دلیل این بلندی و مقدار آن را به خاطر مشکل دید تشخیص دهیم و کف پیرامون قبر با کاشی کربلایی سنگفرش شده است.
اکنون پس از سفر به سرداب قبر ابوالفضل العباس علیه السلام به سخن در باره راز آب آن می پردازیم و به اندازه ای که در درکمان بگنجد، از آن سخن می گوییم:
خداوند خصوصیت ها و نعمت هایی را به اولیای خاص خود اختصاص داده که دیگر بندگانش از آن محروم هستند زیرا آنها در بندگی و قربت به وی خلوص نیت از خود نشان دادند.
از جمله اولیای مقرب و از جله بندگان صالح خداوند متعال، مولا و سرورمان حضرت ابوالفضل العباس (علیه اسلام) است. و این به خاطر اصل و نسب هاشمی و ادب علوی و علم الهی است که در خانه پدرش امام علی(ع) براساس آن پرورش یافت . علاوه برآن اخلاص، بندگی و وفاداری به امام حسین(ع) و امام حسن(ع) سرور جوانان اهل بهشت می باشد.
بنابراین می بینیم که خداوند به این دوست وفادار انواع و اقسام نعمت ها را از هر طرف ارزانی داشته و علاوه بر اینکه او را در خانه ی امام علی (ع) قرار داده، به او در بین مسلمانان از بیش از سیزده قرن و نیم ماندگاری عطا کرده است به طوری که ضرب المثل اخلاص و اطاعت از یک طرف و مورد ارج خدوانددر دنیا و آخرت از طرف دیگر شده است.
از جمله نعمت ها و راز هایی عجیبی که خداوند به حضرت ابوالفضل العباس ارزانی داشته، همان آب مبارک و گوارایی است که پیرامون مقبره شریف او قرار داشته و در سرداب این مقبره جریان می یابد.
همگان می پرسند راز وجود این آب مبارک در چنین مکانی چیست و چرا چنین آبی در دیگر اماکن وجود ندارد؟.
وجود چنین آب مبارکی در این مکان هیچ جای تعجبی ندارد زیرا این آب با مرقد شریفی در تماس است که پیکر مطهر نفس زکیه حضرت ابوالفضل العباس در آن قرار دارد و همین موضوع باعث پاکیزگی این آب و و عدم تغییر طعم آن شده و باعث شده است تا خدواند شفای عاجل را در آن قرار دهد. که بارها پس از سقوط صدام با این موضوع روبرو شده ایم .
امر تعجب برانگیز این است که اگر تنهاچند متر از حرم مطهر خارج شده و به یکی از سرداب های ساختمان های مجاور برویم، که تنها چند متر از این سرداب فاصله دارد، در آن با آبی روبرو می شویم که بدرنگ و بدبو بوده و با جلبک و خزه پوشیده شده و بوی بدی که معمولا ازآب های راکد پخش می شود، از آن بلند می شود. و حتی رنگ این آب نیز متغیر است.
اگر این را نیز بیفزاییم که شهر کربای معلی به دلیل کوتاهی های نظام های سابق بویژه نظام دیکتاتوری سرنگون شده صدام، بر دریاچه ای از آب های زیر زمینی مختلط به زهکشی های شبکه تصفیه آب های سبک و سنگین فرسایش یافته شناور است و اینکه زمین آن نیز بر نفوذ سریع این آبها به درون زمین کمک می کند، درک خواهیم کرد که نوعی راز الهی وحود دارد که مانع از جریان یافتن آن آب ها به آب های این سرداب زیرزمینی و عدم مختلط شدن با آن از طریق لایه های خاک شکننده وجود دارد در حالی که زمین این صحن، پایینتر از سطح شهر کربلا و سرداب نیز پایینتر از صحن قرار دارد.
یکی از فضلای حوزه علمیه نجف اشرف درباره راز آب سرداب قبر حضرت ابوالفضل العباس می گوید:
این آب برای کسی که پس از ورود به مکان آن در موردش تامل کرده، خالی از کرامات نیست و تجربه کرامات آن را در زمینه شفای بیماران ثابت کرده است. اگر این امور اسراری داشته باشد، تنها از طریق آثار ارجمند ائمه اطهار(ع) می توان به کنه آن پی برد. گویا وجود این آب به رابطه گرم بین حضرت عباس(ع) و این آب در واقعه طف اشاره دارد. شاید مشیت الهی قبر شریف را با این آب مبارک متمایز کرده است.
..............
گذری بر زندگینامه امام رضا (ع)
گذری بر زندگینامه امام رضا (ع) |
|
«لیلة المبیت» شبی که ایمان برنده میشود
«لیلة المبیت» شبی که ایمان برنده میشود |
شب اول ربیعالاول سال ۱۳ بعثت، وقت تنگ است و پیامبر(ص) باید از خانه خارج شود، اما کسی باید به جای او در بستر بخوابد، آری در این لحظات ایمان برنده میشود و علی(ع) موجبات فخر خداوند را در برابر فرشتگان مقربش را فراهم میآورد. در شب اول ماه ربیعالاول سال سیزدهم بعثت، حادثهای شگفت روی داد که خداوند متعال به خاطر این حادثه به فرشتگان خود مباهات میکند، این شب تاریخی را که حضرت علی علیهالسلام در جایگاه پیامبر اکرم (ص) و برای نجات جان او در بسترش خوابید، «لیلة المبیت» مینامند. باید گفت که رفتار هر فردی زاییده عقیده او است، لذا جانبازى و فداکارى از نشانههاى افراد با ایمان است، بدیهی است اگر ایمان انسان به حدى برسد، قطعاً جان و مال خود را در راه آرمان خود فدا میکنند، قرآن مجید در توصیف این افراد میفرماید: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وأَنفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُوْلَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ»؛ «مؤمنان کسانى هستند که به خدا و پیامبر او ایمان آوردند و در آن هرگز تردید نکردند و با مال وجان خود در راه خدا کوشیدند؛ آنان به راستى در ایمان خود صادقند». آری در سالهاى ابتدایی بعثت که مسلمانان سختترین شکنجهها و زجرها را در راه پیشبرد هدف تحمل مىکردند فشار قریش بر مسلمانان سبب شد که گروهى از آنان به حبشه وگروه دیگرى به یثرب مهاجرت کنند، در همین حین که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم در سال دهم بعثت، ابوطالب بزرگترین حامى و مدافع خویش و همچنین حضرت خدیجه علیهاالسلام را از دست دادند، با در گذشت این دو حامى بزرگ، میزان خفقان و فشار بر مسلمین در مکه فزونى گرفت، تا آنجا که در سال سیزدهم بعثت، سران قریش در یک شوراى عمومى تصمیم گرفتند که نداى توحید را با زندانى کردن پیامبر یا با کشتن و یا تبعید او خاموش سازند. لذا خداوند متعال تصمیم مشرکین مکه را در آیات قرآن چنین بیان میکند: «وَإذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللّهُ وَاللّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ»؛ «به یاد آور، هنگامى را که کافران بر ضد تو حیله کردند و بر آن شدند که تو را در زندان نگه دارند یا بکشند و یا تبعید کنند، آنان از در مکر وارد مىشوند و خداوند مکر آنان را به خودشان باز مىگرداند و خداوند از همه چارهجو تر است». به همین جهت سران قریش تصمیم گرفتند که از هر قبیله فردى انتخاب شود و سپس افراد منتخب به هنگام نیمه شب با شبیخون بر خانه نبی مکرم(ص) هجوم برده، او را قطعه قطعه کنند. بدین طریق، هم مشرکان از تبلیغات او آسوده مىشدند و هم خون او در میان قبایل عرب پخش مىشد و لذا بنیهاشم نمىتوانست، با تمام قبایلى که در ریختن خون وى شرکت کرده بودند، به خونخواهى و مبارزه برخیزند. شب مقرر فرا رسید، مردان مسلح قریش هر یک از سویى به جانب خانه رسول خدا(ص) روى آوردند، خداوند از طریق فرشته وحی رسولش را از مکر دشمنان آگاه ساخت، لذا پیامبر (ص) باید با استفاده از شیوه غافلگیرى خانه را ترک و در عین حال وانمود میکرد که در خانه است و در بستر خود خوابیده است، پس شخصی باید در بستر ایشان میخوابید و روانداز سبز نبی را بر روی خود میانداخت تا مشرکین متوجه رفتن پیامبر(ص) نشوند، اما کیست که از جان خود بگذرد و در خوابگاه پیامبر بخوابد؟ این فرد فداکار، لابد کسى است که پیش از همه به وى ایمان آورده است و از آغاز بعثت، پروانهوار گرد شمع وجود رسول خدا چرخیده است، آرى، این شخص شایسته کسى جز حضرت على علیهالسلام نیست و این افتخار باید نصیب وى شود. امیرالمومنین علیهالسلام وقتی از جریان مطلع میشوند، تنها یک سوال میپرسند که آیا در این شرایط به شما آسیبی نمیرسد، بعد که مطمئن میشود، در بستر رسول خدا میخوابد، پیامبر(ص) در حالی که برخی از آیات سوره «یس» را بر زبان جاری می سازند، در برابر چشم مشرکین از خانه خارج میشود، ولی چشمانی که گویی کور شدهاند! در بیرون خانه چهل نفر آدمکش اطراف خانه نبی(ص) را محاصره کرده بودند و از شکاف در به داخل مىنگریستند، وضع خانه را عادى مىدیدند و گمان مىکردند که پیامبر(ص) در بستر خود آرمیده است. همه سراپا مراقب بودند و آن چنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بودند که جنبش مورى از نظر آنان مخفىنمىماند!. دشمنان نخست تصمیم گرفته بودند که نیمه شب به خانه پیامبر(ص) هجوم آورند، ولى به عللى از این تصمیم منصرف شدند و سرانجام قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند و ماموریتخود را انجام دهند، پردههاى تیره شب به کنار رفت، ماموران با شمشیرهاى برهنه به طور دسته جمعى به خانه رسول(ص) هجوم آوردند، اما وقتى وارد خوابگاه پیامبر(ص) شدند و حضرت على (ع) را به جاى پیامبر یافتند. قرآن مجید این فداکارى و جانبازى حضرت على علیهالسلام مىستاید و او را از کسانى مىداند که جان به کف در راه کسب رضاى خدا مىشتابند: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ»؛ «برخى از مردم کسانى هستند که جان خود را براى تحصیل رضاى خداوند از دست مىدهند و خداوند به بندگان خود رئوف و مهربان است». دانشمندان سنى و شیعه نقل کردهاند که خداوند در آن شب به دو فرشته بزرگ خود-جبرئیل و میکائیل- خطاب کرد که «اگر من براى یکى از شما مرگ و براى دیگرى حیات مقرر کنم، کدام یک از شما حاضر است، مرگ را بپذیرد و زندگى را به دیگرى واگذار کند؟»، در این لحظه هیچ کدام نتوانست مرگ را بپذیرد و در راه دیگرى فداکارى کند، سپس خدا به آن دو فرشته خطاب کرد که «به زمین فرود آیید و ببینید که على چگونه مرگ را خریده، خود را فداى پیامبر کرده است، سپس جان على را از شر دشمن حفظ کنید». |
حرم امام حسین (ع)، کی و چگونه ساخته شد ؟
پیدایش سرزمین كربلا به دوران بابلیها بازمیگردد. در آن زمان این سرزمین مجموعهای از روستاها بوده است كه برای بابلیها تقدس خاصی داشته است. به نقل از برنا، یكی دیگر از نامهای كربلا "كور بابل" بوده است و معنای آن به زبان عربی یعنی مجموعهای از روستاهای بابلی. بسیاری از پژوهشگران معتقدند كه كربلا به سان مادر بسیاری از روستاهایی بود كه در حد فاصل شام و فرات قرار داشتهاند و نیز مادر تمدنهای بینالنهرین بوده كه مركز عبادت در آن زمان نیز تلقی میشد.
این سرزمین به دلیل موقعیت آب و هوایی و حاصلخیز بودن خاكش شاهد بسیاری از اقوام مختلف در طول تاریخ بوده است كه از جمله آنان می توان به كلدانیها، تنوخیین و لخمیین و مناذره اشاره كرد. كربلا نامهای متعددی در تاریخ داشته كه از آن جمله میتوان به "الطف" اشاره كرد كه به معنی "لطیفترین" است. این نام به این دلیل برای كربلا انتخاب شده كه این سرزمین در حاشیه رودخانه علقمی كه شعبهای از فرات بوده است، مستقر بود و آب كربلا نیز از این شعبه تامین میشد.
از دیگر نامهای ثبت شده كربلا در تاریخ، نینوا، شفیه، عقر، نواویس، عینالتمر و امالقری است. اما این سرزمین از زمانی شهرت تاریخی خود را به دست آورد كه امام حسین(ع) و خاندان و صحابه وی در سال 61 هجری قمری مصادف با 680 میلادی در این سرزمین به شهادت رسیدند.
تاریخ بارگاه امام حسین(ع)
اولین علامت بارگاه امام حسین(ع) از سوی قبیله بنی اسد كه در نزدیكی كربلا سكنی گزیده بودند بنا نهاده شد. آنها مراسمی خاص برای به خاك سپردن سید الشهدا(ع) برگزار كردند و علامتی بر قبر شریف وی گذاشتند كه سایبانی كوچك بر قبر حضرتش بود. با بر سر كار آمدن مختار بن ابی عبیده ثقفی كه حكومتش را به نام خونخواهی از قاتلان حسین(ع) در كوفه برقرار كرده بود، این بارگاه پیش از پیش مورد توجه قرار گرفت.
از آن به بعد شیعیان رهسپار زیارت قبر شریف امام حسین(ع) و اهل بیت و صحابه آن حضرت شدند و این قبر به قبلهگاهی برای شیعیان بخصوص در كوفه، مدائن و شهر بصره تبدیل شد و مختار در آن زمان بنایی در اطراف قبر شریف امام حسین(ع) ساخت و روستایی در آن منطقه تشكیل شد.
دشمنی خلفا و محبت مردم
حرم حسینی در طول تاریخ از یكسو همیشه مورد دشمنی خلفا و كژدینان و از طرف دیگر مورد علاقه مردم بوده است و در آغاز حكومت عباسیها، زمینه برای زیارت قبر شریف امام حسین(ع) از سوی مسلمانان فراهم شد و این روال ادامه داشت تا زمان هارونالرشید، پنجمین خلیفه عباسی كه در سال 193 هجری قبر شریف امام حسین(ع) و تمامی خانههای اطراف آن را ویران كرد.
پس از هارونالرشید، بنایی دیگر بر آرامگاه امام سوم شیعیان ساخته شد كه تا سال 233 هجری قمری یعنی به خلافت رسیدن متوكل عباسی بر جای ماند، اما متوكل عباسی پای خود را در همان مسیری گذاشت كه هارونالرشید گذاشته بود و سیاست حكومت خود را، سیاست دشمنی با اهل بیت قرار داد. متوكل عباسی كه عشق و محبت به حسین(ع) را ریشه در حب اهل بیت میدانست و طاقت دیدن افزایش زائران گسترده بارگاه امام حسین(ع) را نداشت، دستور منهدم ساختن قبر شریف امام حسین(ع) و تمامی خانههای اطراف آن را صادر كرد و زیارت امام حسین(ع) را ممنوع كرد.
متوكل عباسی تمام آن منطقه را زیر و رو كرد و سپس سراسر آن منطقه را پر از آب كرد. در تاریخ این واقعیت ثبت شده است كه شخصی به نام "دیزج" كه یهودیالاصل بود، مامور متوكل عباسی برای كشتن زائران امام حسین(ع) شده بود. این شخص ماموریت آن را داشت كه هر زائری را كه برای زیارت قبر امام حسین(ع) به آن مناطق پا میگذاشت، از دم تیغ بگذراند. بعد از آن كه متوكل عباسی در سال 247 هجری به هلاكت رسید، بار دیگر بنای بسیار بزرگی بر مزار امام حسین(ع) ساخته شد به گونهای كه این بنا آنقدر ارتفاع داشت كه مردم از دور دست آن را تشخیص میدادند و برای زیارت به سوی آن رهسپار میشدند. از آن به بعد بسیاری از علویان توانستند خانههای خود را در نزدیكی قبر شریف امام حسین(ع) در كربلا بنا نهند كه در راس آنان "ابراهیم المجاب بن محمد العابد بن الامام موسی بن جعفر(ع)" قرار داشت و او اولین علوی بود كه در سرزمین كربلا سكنی گزید و این حادثه در سال 247 هجری اتفاق افتاد.
عشق ایرانیان
پس از تاسیس دولت آل بویه، عضدالدوله در سال 379 هجری قمری، ضریحی از عاج برای قبر شریف امام حسین(ع) ساخت و با بنا نهاده شدن بارگاهی جدید برای سیدالشهدا، بازارها و خانههای بیشتری در اطراف آن ساخته و شهر كربلا با دیوارهایی بزرگ احاطه شد. این شهر در زمان عضدالدوله بسیار پر رونق و از لحاظ دینی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ادبی به شهری بسیار مشهور تبدیل شد.
بعد از انقراض حكومت آل بویه، سلجوقیان بر سر كار آمدند كه سیاست سلجوقیان نیز بر اهمیت گذاشتن نسبت به عتبات مقدسه قرار گرفت. در آن زمان سلطان ملك شاه سلجوقی و وزیر آن نظامالملك در سال 553 هجری قمری دیوارهای بنا نهاده شده و ساختمانهای حرم شریف امام حسین(ع) را بازسازی كردند و خلیفه "مفتفی" خود شخصا به زیارت قبر امام حسین(ع) رهسپار شد و پس از آن دیگر خلفا نیز از این سیاست تبعیت كردند و به زیارت حرم حسینی رهسپار میشدند، به طوری كه خلیفه ناصرالدینالله و المستعصم و المستنصر نیز قبر شریف امام حسین(ع) را زیارت كردند.
زمانی كه شاه اسماعیل صفوی درسال 914 هجری بغداد را فتح كرد، خود شخصا برای زیارت قبر شریف امام حسین(ع) راهی كربلا شد و دستور داد كه ضریحی از طلا برای قبر شریف امام حسین(ع) ساخته شود. او همچنین 12 چلچراغ طلا به قبر شریف امام حسین(ع) هدیه و دستور ساخت صندوقی از نقره خالص را برای بارگاه صادر كرد. وی همچنین بارگاه امام حسین(ع) را با فرشهای بسیار گرانقیمت آراست. شاه اسماعیل صفوی به مدت یك شب در حرم امام حسین(ع) اعتكاف كرد و پس از آن راهی زیارت قبر امام علی(ع) در نجف اشرف شد. در عهد قاجار، 3 بار گنبد امام حسین(ع) طلاكاری شد و آغامحمدخان، موسس قاجاریه در ایران خود شخصا در سال 1207 هجری گنبد امام حسین(ع) را طلاكاری كرد. فتحعلی شاه قاجار نیز به دلیل آن كه طلای گنبد امام حسین(ع) سیاه شده بود، برای دومین بار مجددا به طلاكاری این گنبد اقدام كرد. در سال 1216 هجری كربلا و حرم امام حسین(ع) مورد هجوم وحشیانه گروهی از وهابیون به رهبری سعود ابن عبدالعزیز قرار گرفت. وی در روز عید غدیر این شهر را به محاصره درآورد و اكثر اهالی آن را چه آنانی كه در بازار بودند و چه آنانی را كه به خانههای خود پناه بردند، از دم تیغ گذراند.
سعود ابن عبدالعزیز در آن زمان با بیش از 12 هزار سرباز وارد شهر كربلا شد و پس از كشتن بسیاری از ساكنان این شهر، صندوقهای قبر شریف امام حسین(ع) را كه انبوهی از طلا و پول و اشیای گرانبهای هدیه شده بود، به تاراج برد.
كربلا از زبان مورخان
ابن بطوطه، تاریخدان بزرگ عرب اینچنین زیارت خود از كربلا را در سال 726 هجری یا 1307 میلادی توصیف میكند: من در زمان حاكمیت سلطان سعید بهادرخان بن خدابنده عازم زیارت كربلا شدم.
این شهر، شهر كوچكی بود كه اطراف آن را نخلستانهای بسیار زیبا فرا گرفته بود و رودخانه فرات خاك این شهر را به حاصلخیزترین خاك تبدیل كرده بود. این شهر، شهر بسیار زیبایی بود كه بارگاه مقدس امام حسین(ع) به آن قداست و حرمتی دیگر میداد. هیچ كس وارد حرم امام حسین(ع) نمیشد، مگر آن كه از درگاه وی رخصت میخواست. بارگاه این قبر شریف مزین به نقره بود و پردههای آن از حریر.
پدرو تكسرا، مورخ اسپانیایی كه در سال 1604 میلادی و 1024 هجری از كربلا دیدن كرده بود، از این دیدار چنین میگوید: این شهر 4000 خانه دارد و ساكنان آن اكثرا عرب و نیز ایرانی و ترك هستند. بازارهای بسیار بزرگ و انبوهی دارد. در این شهر مكانهایی خاص ساخته شده است كه به صورت رایگان به زائران این شهر غذا توزیع میكنند. حرم امام حسین از مهمترین مناطق كربلا به شمار میرود و مسلمانان از شهرهای مختلف راهی زیارت قبر امام حسین میشوند.
این مورخ اسپانیایی همچنین از ساقیان حرم امام حسین(ع) مینویسد كه برای كسب ثواب و اجر الهی به صورت رایگان آب به مردم میدادند و نیز شبهای به شهادت رسیدن امام حسین(ع) را احیا میكردند؛ به گونهای كه در این شبها به دلیل انبوهی تعداد زائران خیمههایی برای آنها در اطراف حرم بنا نهاده میشد.
نقشه ساختمان حرم امام حسین(ع)
محل دفن حضرت امام حسین(ع) یا همان گودال قتلگاه، اكنون دارای سقفی است كه روی آن صندوقی نهاده شده است. ضریح متبرك این بارگاه در میان روضه منوره قرار گرفته كه همان نیز در بین مسجد (مسجد بالا سر و مسجد پشت سر) و در طرف پایین پا در زاویه روضه قبور شهداست. این مجموعه هماكنون حرم امام حسین(ع) را تشكیل میدهد و حرم نیز میان رواق و رواق در وسط صحن است. ضریح مقدس در وسط واقع است و از نقره خالص ساخته شده كه در پیش روی آن با طلا و به خط نسخ نوشته شده: "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون" و در بالای سر، "آیه نور" نوشته شده است. صحن مطهر حسین(ع) دارای هفت باب است كه عبارتند از: باب قبله كه ساعتی بر فراز آن نصب است، باب قاضیالحاجات، باب زینبیه كه در حدود تل زینبیه قرار دارد، باب سلطانی، باب بازار بزازها، باب سدره كه در شمال صحن بوده و به بازار و اطراف راه دارد و باب صافی كه به در بینالحرمین نیز معروف است.
حضرت امام جعفر صادق علیهالسلام فرمود: "نماز در چهار مكان كامل خوانده میشود: مسجدالحرام (مكه)، مسجدالرسول(مدینه)، مسجد كوفه، و حرم امام حسین علیهالسلام."
ضریح شش گوشه
در میان اقوال مورخان درباره چگونگی دفن حضرت سیدالشهداء و یاران باوفای آن حضرت اندك تفاوتی، دیده میشود.
شیخ مفید پس از ذكر اسامی 17 نفر از شهیدان بنیهاشم كه همگی از برادران و برادرزادگان و عموزادگان امام حسین(ع) بودند، میفرماید: آنان پایین پای آن حضرت در یك قبر (گودی بزرگ) دفن شدند كه هیچ اثری از آن نیست و فقط زائران با اشاره به زمین در طرف پای امام(ع) آنان را زیارت میكنند و علی بن الحسین(ع) (علیاكبر) از جمله آنان است، برخی گفتهاند: محل دفن علیاكبر نسبت به قبر امام حسین(ع) نزدیكترین محل است.
شیخ همچنین میگوید: پس از بازگشت عمر بن سعد از كربلا، جماعتی از بنیاسد كه در غاضریه سكونت داشتند، آمده و بر پیكر امام حسین(ع) و یارانش نماز گذاردند و آن حضرت را همان جایی كه الان قبر اوست، دفن كردند و علی ابن الحسین (علیاكبر ع) را در پایین پای پدر به خاك سپردند، سپس برای دیگر شهیدان از اهل بیت و اصحاب، حفیرهای كندند و همه آنان را در آن به صورت دسته جمعی دفن كردند و عباس بن علی(ع) را در راه غاضریه، در همان محلی كه به شهادت رسید و اكنون قبر اوست به خاك سپردند.
آشنایی با شهرکربلا
آ در زمان حیات امام علی (ع) این شهر را به اسامی نینوا و شط الفرات نیز میشناختند. جمعیت شهر کربلا براساس آمار سال 2003 در حدود 572.300 نفر است و این شهر مرکز استان کربلا است.
|
كتابهايي كه بايد براي فهم عاشورا بخوانيم
[1390/09/12 - 09:24 ] | |||
در دوران معاصر نويسندگان بسياري درباره عاشورا و نهضت امام حسين (ع) نوشتهاند. در اين مطلب ميخواهيم به شاخصترين اين كتابها اشاره كنيم: ... | |||
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری، نهضت عاشورا در فرهنگ شيعه و ايران چنان ريشه دار است كه در تمام شاخههاي فكري و هنري براحتي ميتوان ردپاي آن را يافت. به همين خاطر است كه در زمينه عاشورا و قيام امام حسين (ع) براحتي ميتوان براي تاليفات نوشته شده در اين مورد يك شاخه جداگانه تعريف كرد و بهآن پرداخت. حوزه اين شاخه نوشتاري نيز آن قدر گسترده است كه از ادبيات نمايشي مكتوب يعني متن تعزيهها را شامل ميشود تا تعريف و تحليل اين واقعه در ادبيات كلاسيك. اما در دوران معاصر نيز نويسندگان بسياري درباره عاشورا و نهضت امام حسين (ع) نوشتهاند. در اين مطلب ميخواهيم به شاخصترين اين كتابها اشاره كنيم: 1. فرهنگ عاشورا تالیف استاد جواد محدثی، شامل اطلاعاتي مختصر و مستند و به ترتيب حروف الفبا است. هدف از تدوين اين فرهنگنامه آن است كه يك مجموعه يكجلدي، فشرده، در دسترس و كاربردي حاوي لازمترين دانستنيها پيرامون موضوعاتي كه به نهضت جاويد امام حسين(ع( )چه در عصر حادثه چه در زمانهاي پس از آن تا امروز) مربوط ميشود، ارائه شود. محمدرضا حكيمي، در اين كتاب به يك معضل بنيادي در رابطه با قيام عاشورا اشاره ميكند و آن را مورد تحليل و بررسي قرار ميدهد. اين كه شيعه بيشتر بر مصائب عاشورا گريست و كمتر در مسائل عاشورا انديشيد، شيعه عاشورا را نگاه داشت ليكن درست نشناساند. او از اين جهت به شيعه آفرين ميگويد كه عاشورا را زنده نگه داشت و دريغ ميخورد از اين كه چرا آن را نشناخت. نويسنده معتقد است عاشورا هنوز هم چنان كه بايد و شايد شناخته شده نيست. «حماسه حسيني» عنوان سه جلد كتاب از استاد مرتضي مطهري است كه مشتمل است بر سخنرانيها و يادداشتهاي استاد. اين مطالب در حوزه زماني سالهاي 1347 تا 1356 را در برميگيرد و بيشتر سخنرانيهايي است كه در اين دوره ايراد شده يا نوشته شده است. اين كتاب تا به حال بيش از 30 بار تجديد چاپ شده است. «حماسه حسيني» تاريخنگاري نيست، بلكه تحليل تاريخ است و در آن به جنبه درسآموزي و الگوگيري از قيام امام حسين (ع) و لزوم پيراستن آن از تحريفات تكيه و تاكيد شده است. از نظر استاد بهترين واژهاي كه بيانگر عمق نهضت حسيني است كلمه حماسه است، نه نهضت يا قيام يا شورش و جز اينها؛ چرا كه «كلمه حماسه به معناي شدت و صلابت است و نيز به معناي شجاعت و حميت. چنان كه در ادبيات فارسي و عربي شعر و نثر حماسي داريم، حادثه و شخصيت حماسي نيز هست. شخصيت حسين بن علي عليهماالسلام صبغه حماسي دارد و بايد با وجود و سرگذشت او يك احساس حماسي داشته باشيم، نه يك احساس تراژدي و مصيبت، رثا و نفله شدن.» 4. حسين، وارث آدم دكتر علي شريعتي نيز از جمله نويسندگان معاصر است كه به تبيين و تحليل قيام عاشورا در آثار خود پرداخته است. كتاب حسين وارث آدم از اين جمله است. كتابي كه شامل مجموعه گفتارها و نوشتارهاي دكتر شريعتي «درباره امام حسين» است. اين كتاب با الهام از زيارت وارث نوشته شده و در آن شريعتي، امام حسين (ع)را وارث همه انقلابهاي انبياء ميشمارد كه با زر و زور و تزوير پيكار كردهاند. در اين كتاب مجموعه سخنرانيهاي دكتر شريعتي نيز درباره ابعاد مختلف عاشورا مكتوب شده است. «ثار» عنوان سخنرانياي است كه در آن دكتر شريعتي ضمن بررسي قيام امام حسين، از مفهوم شهادت سخن گفته است. يكي از نويسندگاني كه حضور پررنگي در عرصه ادبيات عاشورايي دارد سيدمهدي شجاعي است. او بخصوص در كتاب «از ديار حبيب» به شخصيت حبيب ابن مظاهر با نثري شاعرانه ميپردازد و با بياني احساسي به مرثيهسرايي درباره هر كدام از شخصيتهاي حاضر در عرصه عاشورا ميپردازد. اين كتاب روايتي ساده و صميمي از چگونگي پيوستن حبيب ابن مظاهر به سپاه امام حسين(ع) و شرحي از شهادت اوست. از ديار حبيب، روايت پايمردي پيرمردي عاشق در راه امامي صادق، رنجنامهاي از دل خسته و تنهاي حبيب و بازگويي تنهاييهاي امام حسين(ع) است. اين نوشتار، مقتلي جانسوز از حبيب حسين؛ حبيب ابن مظاهر را در 10 نگاه و روايت عاشقانه به تصوير ميكشد و حرفهاي قلب خسته و شرحه شرحه حبيب را در آينه واژگان شرح ميدهد. «پدر، عشق و پسر» ديگر كتابي است كه در آن سيدمهدي شجاعي نگاهي ديگر به كربلاي حسين دارد. نگاهي مستند و نو، سرشار از واقعيتهايي كه هرچه پيش ميرود، عظمت اندوه حسين را بيشتر بازمينماياند. اين نوشتار، نگاهي به قامت پرسوز سرو زندگاني امام حسين(ع) حضرت علياكبر است. نگاهي از پنجره يك چشم نجيب و پرراز، نگاهي از چشمان يك اسب: «سوار من، دلاور من، علي اكبر، از من فرود آمد و بال بر زمين گسترد تا پاهاي به پيشواز آمده پدر را ببوسد. امام نيز با همه عظمتش بر زمين نزول كرد. دو دست به زير بغلهاي پسر برد و او را ايستاند و در آغوش گرفت.» 6. آذرخشي ديگر از آسمان كربلا
|
عکس هتک حرمت به حرم امام حسین (ع)
یورش رژيم بعث صدام به حرم امام حسين(ع) / تصويري [1390/09/10 - 09:34 ] | |||
رژيم بعث صدام، براي در هم كوبيدن حركت انقلابي شيعيان اين سرزمين، در سال 1370 هجری شمسی با سلاحهای مختلف مردم را در نجف و كربلا به خاك و خون كشيد و با توپخانه، گنبد و بارگاه امام حسين(عليهالسلام) را مورد هجوم قرار داد؛ در اين هجوم ساختمان حرم اميرالمؤمنين(ع) و سيدالشهدا و حضرت ابوالفضل (عليهماالسلام) و گنبد و درها و ضريح، آسيب ديد. ... | |||
اللهم العن اول ظالم حق محمد وآل محمد |
در حیرتم
زان لعل لب که جوش زد از آتش عطش درگیر و دار حادثه، طرفی نبست آب
برخاست از فرات شراری، کز التهاب آتش به جان فکند ز بالا و پست آب
مشک از شهاب تیر ستم، سینه چون صدف بگشود و ریخت گوهر و در خون نشست آب
تا شد قلم دو دست علمدار و آب ریخت نالید جبرئیل که: ای وای! دست! آب
تا شبنمی رسد به گلستان مصطفی(ص) همچون سپند از جگر مشک، جست آب
اما دریغ و درد که چون صید خورده تیر بال و پری به هم زد و درخون نشست آب
ساقی به ساغری ز عطش، آتش آفرید افشاند بر کرانه عهد الست، آب
در حیرتم بر اهل حرم از چه شد حرام با آن که مهر فاطمه بوده ست و هست، آب
jتصاویری از پر فضیلت ترین مکان مسجد النبی
تصاویری از پرفضیلتترین مکان مسجدالنبی
چاپ خبر |
40حدیث از علی (ع)
|
سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع)
ناگفتههايي از سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع)
عليرضا فداكار، معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات در گفتوگو با خبرنگار جامعه فارس با اشاره به سفر چند سال پيش خود به عتبات پس از سقوط صدام و زيارت سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) اظهار داشت: بنده در سال 82 و تقريبا 6 ماه پس از سقوط صدام به سرداب حرم حضرت مشرف شدم.
وي افزود: علت اينكه برخي از حرمهاي مطهر ائمه(ع) داراي سرداب هستند به اين خاطر است كه به مرور زمان، زمينهاي اطراف حرم به خاطر ساخت و سازها، گذر زمان، وزش باد و شرايط جوي از سطح حرم بالاتر آمده است و به اين دليل سرداب ايجاد شده است به طور مثال در نجف اشرف علت اينكه حرم حضرت اميرالمؤمنين(ع) سرداب ندارد به اين خاطر است كه حرم حضرت در بالاترين نقطه شهر واقع شده اما در كربلاي معلي، حرم حضرت سيدالشهدا و حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) در گودي واقع شده است.
فداكار خاطرنشان كرد: اما سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) حدودا 4 متر پايينتر از سطح حرم قرار دارد و ما به اتفاق شيخ مهدي كربلايي، امام جمعه حرم امام حسين(ع) به اين سرداب مطهر وارد شديم و در واقع تا پيش از اين تاريخ، سرداب حرم حضرت كاملا قفل بود و كسي اجازه ورود به آن را نداشت.
معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات يادآور شد: در سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) چيزهايي ديدم كه برايم آن روز را بعنوان شيرينترين و زيباترين روز طول عمرم رقم زد.
فداكار در توضيح مشخصات سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) گفت: پس از آنكه از صحن حرم وارد رواق ميشويد در ادامه شما وارد محدوده گنبدخانه ميشويد كه ميتوان همين رواقها را در قسمت سرداب نيز در نظر گرفت كه با عرض 1.5 متر در 2 متر به صورت گنبدي پوشانده شده و قسمت پايين پاي حضرت مسيري دارد كه وارد محوطه گنبد خانه در قسمت سرداب ميشود.
معاون ستاد بازسازي عتبات عاليات افزود: در داخل سرداب وقتي به قسمت زير گنبدخانه رسيديم، بخشي بود كه تا ارتفاع كمر به داخل آب رفتيم؛ در واقع محوطه داخل سرداب حرم حضرت تا ارتفاع حدود يك متر و 10 سانت در آب قرار دارد و اين قسمت از سرداب به گونهاي ساخته شده كه يك نفر بيشتر نميتواند از آن عبور كند.
وي ادامه داد: پس از ورود به اين قسمت از سرداب، شيخ مهدي كربلايي در جلو حركت ميكرد و من پشت سر او تا كه به قبر مطهر حضرت اباالفضلالعباس(ع) رسيديم.
فداكار تصريح كرد: وقتي به قبر مطهر حضرت در سرداب رسيديم، من دست خود را به داخل آبي بردم كه بر روي قبر مطهر حضرت ايستاده بود و جرعهاي از اين آب نوشيدم، تا ارتفاع حدود 10 سانت بر روي قبر مطهر حضرت آب ايستاده بود و به تمام مقدسات قسم تا آن لحظه از عمرم آبي گواراتر و زلالتر از اين آب نديده و ننوشيده بودم.
وي گفت: در آن لحظاتي كه در داخل سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) در حركت بوديم كسي متوجه حال خود نبود و و با حركتمان، آب موج برميداشت؛ در آن لحظات اين احساس به من دست داد كه اين آب در اطراف قبر به حضرت اباالفضل(ع) التماس ميكند و اگر روزي پردهها كنار رود، حقايق بزرگي مشخص ميشود، بواسطه اين آب بود كه حضرت اباالفضلالعباس(ع) ساقي طفلان عطشان حرم در كربلا نااميد شد و تصور ميكنم كه خداوند اينگونه مقدر كرده اين آب بايد براي ساليان سال همينطور دور قبر مطهر حضرت عباس(ع) دور بزند و در آن لحظه تنها چيزي كه از ذهنمان ميگذشت اين بود كه آب در حال التماس كردن به حضرت است.
فداكار با بيان اين نكته كه در زماني كه به داخل سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) رفته بودم زمستان بود، گفت: البته ممكن است كه در فصل تابستان يا زمستان مقداري از سطح آب داخل سرداب تغيير كند و زمانيكه در داخل سرداب حركت ميكنيم آب به ارتعاش درميآيد و اين تصور ايجاد ميشود كه آب در حال حركت است اما در واقع اين آب ساكن است و طبق قانون طبيعت اگر آب براي مدت كوتاهي در جايي راكد و ساكن باقي بماند، سبزه ميزند و طعم و بو ميگيرد و امكان استفاده از آن نيست اما آب سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) زلالترين، شفافترين و گواراترين آب اين عالم است.
وي با بيان اين نكته كه سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) به حرم امام حسين(ع) راه ندارد و در گذشته حرم حضرت سيدالشهدا(ع) داراي سرداب بوده كه به مرور زمان اين سرداب پر شده است، افزود: در حال حاضر مجددا سرداب حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) از قسمت گنبدخانه بسته شده و ديگر كسي حق ورود به اين سرداب را ندارد؛ در گذشته آب سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) براي تبرك در اختيار زائران قرار ميگرفت اما هماكنون اين كار نيز متوقف شده است.
معاون اجرايي ستاد بازسازي عتبات عاليات خاطرنشان كرد: زماني اين مسئله مطرح شده بود كه آب سرداب حرم حضرت اباالفضل(ع) را به خاطر احتمال زياني كه ميتواند براي بناي حرم داشته باشد قطع و خشك كنند اما اين احتمال مطرح شد كه اگر اين آب قطع شود لايهاي كه خشك ميشود ترك برميدارد و شايد همين عامل باعث شود كه رواقهاي حرم نيز ترك بخورند و بناي ساختمان حرم حضرت با اين آب سازگار شده است و به اين دليل بود كه چنين كاري انجام نشد.
وي با اشاره به قرار گرفتن بناي حرم حضرتاباالفضلالعباس (ع) بر روي اين سرداب و آبي كه هميشه در سرداب حضرت وجود دارد، خاطرنشان كرد: قطعا ساختمان و بنايي كه بر روي آب بنا شده باشد پس از گذشت مدت زماني تخريب ميشود و از بين ميرود اما بناي حرم حضرت اباالفضلالعباس(ع) از همان ابتدا بر روي اين سرداب و آب بنا شده و اين امر تأثيري بر روي استحكام حرم حضرت نداشته است؛ بسياري از كموكيف اين امر روشن نيست كه اين موضوع چيزي جز معجزه نميتواند باشد.
منبع: خبرگزاري فارس
|
معلمي شغل نيست؛ معلمي عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده اي، رهايش کن و اگر عشق توست مبارکت باد. (شهید رجایی )
اوست خدایی که در میان مردم درس نخوانده پیامبری از خودشان مبعوث کرد تا آیاتش را بر آنها بخواند وآنها را تزکیه کند وکتاب وحکمت بیاموزد . (سوره مبارکه جمعه ، آیه 2 ) تعليم و تعلم از شئون الهي است و خداوند، اين موهبت را به پيامبران و اولياي پاک خويش ارزاني کرده است تا مسير هدايت را به بشر بياموزند و چنين شد که تعليم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرينش درآمد. معلم، ايمان را بر لوح جان و ضميرهاي پاک حک مي کند و نداي فطرت را به گوش همه مي رساند. همچنين سياهي جهل را از دل ها مي زدايد و زلال دانايي را در روان بشر جاري مي سازد.در اين مسير مقدس ، بزرگاني همچون علامه شهيد استاد مرتضي مطهري گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان مي درخشد . شهيد مرتضي مطهري يكي از آن معلمان راستين است كه با نگاه تركيبي به همه معارف بشري نظر مي كند و تمامی تلاشهاي علمي و عملي را مقدمه اي براي عبادت مي داند و با شهادت، عبادت عملي و علمي خود را كامل مي سازد . به همين مناسبت روز شهادت اين بزرگ مرد فرزانه را روز معلم ناميدند .
امام خميني (ره) در رابطه با نقش معلم می فرمایند: نقش معلم در جامعه، نقش انبياست؛ انبيا هم معلم بشر هستند. تمام ملت بايد معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم بايد باشند و تمام افرادش متعلم.
حضرت امام جعفر صادق (ع) در رابطه با مقام ومنزلت معلم می فرمایند: «هنگامي که روز قيامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع مي کند و چون ترازوي اعمال نهاده شد و خون شهيدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهيدان فزوني خواهد داشت ». اين ارزش بدان جهت است که شهيدان در ساية علم و تربيت معلمان و تعليم شايستة آنان به خدا راه يافته و لياقت شهادت نصيبشان شده است.
حضرت امام سجاد (ع) در رابطه با مقام معلم می فرمایند: حضرت سجاد (ع) در فرمايشات خود سفارش بسياري در حفظ حقوق معلم از سوي شاگردان دارند و مي فرمايد:« حق کسي که عهده دار تعليم توست آن است که او را بزرگ شماري و مجلس او را سنگين بداري و نيکو به وي گوش فرا دهي و روي خود را بر او کني و با او بلند سخن نگويي و کسي را که از او چيزي مي پرسد تو پاسخ ندهي و بگذاري که خود او پاسخ گو باشد و در مجلس او با هيچ کس به صحبت ننشيني و در محضر او بدگويي از کسي نکني و اگر از او در نزد تو بدگويي شد از او دفاع کني و عيب پوشش باشي و فضايل و مناقب او را آشکار کني و با دشمنش همنشيني نکني و با دوستش دشمني نورزي؛ پس چون چنين کردي، فرشتگان خداي تعالي به سود تو گواهي خواهند داد که مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط براي خدا بوده نه به خاطر مردم ». |
روز معلم
|
معلمي شغل نيست؛ معلمي عشق است. اگر به عنوان شغل انتخابش کرده اي، رهايش کن و اگر عشق توست مبارکت باد. (شهید رجایی )
اوست خدایی که در میان مردم درس نخوانده پیامبری از خودشان مبعوث کرد تا آیاتش را بر آنها بخواند وآنها را تزکیه کند وکتاب وحکمت بیاموزد . (سوره مبارکه جمعه ، آیه 2 ) تعليم و تعلم از شئون الهي است و خداوند، اين موهبت را به پيامبران و اولياي پاک خويش ارزاني کرده است تا مسير هدايت را به بشر بياموزند و چنين شد که تعليم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرينش درآمد. معلم، ايمان را بر لوح جان و ضميرهاي پاک حک مي کند و نداي فطرت را به گوش همه مي رساند. همچنين سياهي جهل را از دل ها مي زدايد و زلال دانايي را در روان بشر جاري مي سازد.در اين مسير مقدس ، بزرگاني همچون علامه شهيد استاد مرتضي مطهري گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان مي درخشد . شهيد مرتضي مطهري يكي از آن معلمان راستين است كه با نگاه تركيبي به همه معارف بشري نظر مي كند و تمامی تلاشهاي علمي و عملي را مقدمه اي براي عبادت مي داند و با شهادت، عبادت عملي و علمي خود را كامل مي سازد . به همين مناسبت روز شهادت اين بزرگ مرد فرزانه را روز معلم ناميدند .
امام خميني (ره) در رابطه با نقش معلم می فرمایند: نقش معلم در جامعه، نقش انبياست؛ انبيا هم معلم بشر هستند. تمام ملت بايد معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم بايد باشند و تمام افرادش متعلم.
حضرت امام جعفر صادق (ع) در رابطه با مقام ومنزلت معلم می فرمایند: «هنگامي که روز قيامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع مي کند و چون ترازوي اعمال نهاده شد و خون شهيدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهيدان فزوني خواهد داشت ». اين ارزش بدان جهت است که شهيدان در ساية علم و تربيت معلمان و تعليم شايستة آنان به خدا راه يافته و لياقت شهادت نصيبشان شده است.
حضرت امام سجاد (ع) در رابطه با مقام معلم می فرمایند: حضرت سجاد (ع) در فرمايشات خود سفارش بسياري در حفظ حقوق معلم از سوي شاگردان دارند و مي فرمايد:« حق کسي که عهده دار تعليم توست آن است که او را بزرگ شماري و مجلس او را سنگين بداري و نيکو به وي گوش فرا دهي و روي خود را بر او کني و با او بلند سخن نگويي و کسي را که از او چيزي مي پرسد تو پاسخ ندهي و بگذاري که خود او پاسخ گو باشد و در مجلس او با هيچ کس به صحبت ننشيني و در محضر او بدگويي از کسي نکني و اگر از او در نزد تو بدگويي شد از او دفاع کني و عيب پوشش باشي و فضايل و مناقب او را آشکار کني و با دشمنش همنشيني نکني و با دوستش دشمني نورزي؛ پس چون چنين کردي، فرشتگان خداي تعالي به سود تو گواهي خواهند داد که مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط براي خدا بوده نه به خاطر مردم ». |
روز معلم تعليم و تعلم از شئون الهي است و خداوند، اين موهبت را به پيامبران و اولياي پاک خويش ارزاني کرده است تا مسير هدايت را به بشر بياموزند و چنين شد که تعليم و تعلم به صورت سنت حسنه آفرينش درآمد. انسان نيز با پذيرش اين مسئوليت، نام خويش را در اين گروه و در قالب واژه مقدس �معلم� ثبت کرده است. معلم، ايمان را بر لوح جان و ضميرهاي پاک حک مي کند و نداي فطرت را به گوش همه مي رساند. همچنين سياهي جهل را از دل ها مي زدايد و زلال دانايي را در روان بشر جاري مي سازد. دغدغه معلم هميشه اين است که حيات بشر، بر مدار ارزش ها و کرامت انساني بچرخد و شناخت خدا و مکتب و دين، همت اساسي آدمي باشد و هيچ بيگانه اي را مجال تجاوز به فرهنگ ارزشي دين و ميهن فراهم نيايد. در اين مسير خطير، بزرگاني گام نهاده اند که نامشان بر تارک زمان مي درخشد. علامه شهيد استاد مرتضي مطهري (رحمته الله) از همين طايفه مقدس است که در سنگر تعليم و تعلم، به قله هاي رفيعي دست يافت تا آنجا که معمار انقلاب اسلامي ـ که خود معلمي بزرگ است ـ همه آثارش را مفيد مي داند و بهره برداري از آنها را سفارش مي کند ...
مفهوم علم ـ امروزه در زبان پارسي و عربي كلمه �علم� به دو معناي متفاوت بكار برده مي شود. 1- معناي اصلي و نخستين علم، دانستن در برابر ندانستن است. قرآن كريم به اين معنا اشاره دارد كه � هل يستوي الذين يعلمون و الذين لا يعلمون� �آيا يكسانند آنان كه مي دانند و آنان كه نمي دانند.� (زمر/ 9)از اين منظر به همه دانستنيها صرف نظر از نوع آنها علم گفته مي شود مطابق اين معنا، اخلاق، رياضات، فقه، دستور زبان، مذهب، زيست شناسي و نجوم همه علم اند... كلمه Knowledge در انگليسي وConnaissance در فرانسه معادل اين معنا علم اند. 2-كلمه علم در معناي دوم منحصراً به دانستني هايي اطلاق مي شود كه بر تجربه مستقيم حسي مبتني باشند... علم در اين جا در برابر همه دانستنيهايي قرار مي گيرد كه آزمون پذير نيستند. اخلاق (دانش خوبي ها و بديها) متافيزيك (دانش احكام و عوارض مطلق هستي) عرفان (تجارب دروني و شخصي) منطق (ابزار هدايت فكر) فقه، اصول، بلاغت، و ... همه بيرون از علم به معناي دوم آن قرارميگيرندوهمه به اين معنا غير علمي اند كلمه SCIENCE در انگليسي و فرانسه معادل اين معنا علم اند. ديده مي شود كه علم در اين معنا بخشي ازعلم به معناي اول را تشكيل مي دهد و به سخن ديگر علم تجربي نوعي از انواع دانستنيهاي بسياري است كه در اختيار بشر مي تواند قرار گيرد. رشد علم به معناي دوم عمدتا از آغاز دوره رنسانس به بعد است در حاليكه علم به معناي مطلق آگاهي (معناي اول) تولدش با تولد بشريت هم آغاز است. آيه قرآني �خلق الانسان علمه البيان� (خداوند رحمن انسان را آفريد و بيان را به وي تعليم داد/ رحمن/4و3) بهترين مويد اين معناست. معنای عالم باتوجه به دو تعريف از علم ـ در نگاه اول به علم كه نگاه تركيبي به معرفت است خداوند معلم اول و پيامبر معلم ثاني است چرا كه پس از تعليم آدم توسط خداوند دستور �قال يا آدم اننبئهم باسمائهم� (اي آدم ملائكه را به اين اسماء آگاه ساز/ بقره 33) آدم عليه السلام داده شده اين بدان جهت است كه اساساً هدف آفرينش انسان با علم و معرفت پيوند ناگستني دارد در بيان رسا و جامع سيد شهيدان امام حسين (ع) اين معنا به خوبي روشن است كه: �ما خلق العباد الا ليعرفوه، فاذا عرفوه عبدوه� (بندگان را نيافريد مگر براي آن كه او را بشناسند پس چون او را شناختن عبادتش خواهند كرد. ـ در اين معنا هدف از ارسال معلم ثاني ارائه معرفتي است كه انسان بواسطه آن به عبادت مي رسد �هو الذي بعث في الاميين رسولاً منهم تيلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين� (اوست خدايي كه پيامبر بزرگوار از ميان شان برانگيخت تا بر آنان آيات وحي را تلاوت كند و آنان را پاك سازد و شريعت كتاب و حكمت الهي را بياموزد كه پيش از اين همه در ورطة جهالت و گمراهي بودند(جمعه/2) در اين آيه همه علوم از جمله بيان، اخلاق، تعليم كتاب و حكمت، براي رهايي از گمراهي و يافتن راه هدايت (عبادت) توسط پيامبر(ص) معرفي شده است. ـ در نگاه دوم كه نگاه تفكيكي به شاخه اي معرفت است. معلم اول ارسطو است چرا كه �وي نخستين واضع علم منطق بود ... و راه دليل و برهان منطقي را باز نمود و معلم ثاني نيز ابونصر فارابي است بخاطر آنكه او اول بار كتب حكمت يوناني را كه ارسطو و غيره تحرير كرده اند از يوناني به عربي ترجمه كرد و تعليم داد.... ارزش و مقام معلمشرافت و مرتبت معلم زماني اهميت دارد كه بتواند شان خداوند و پيامبران را در وجود خود محقق سازد و پيوند انسان به هدف متعالي خلقت يعني عبادت را برقرار سازد. لذا در اين تعريف شهيد مرتضي مطهري يكي از آن معلمان راستين است كه اولاً با نگاه تركيبي به همه معارف بشري نظر مي كند و ثانيا تمامی تلاشهاي علمي و عملي را مقدمه اي براي عبادت مي داند و در اين راه به مرحله سوم دينداري راه مي يابد و با شهادت، عبادت عملي و علمي خود را كامل مي سازد . به همين مناسبت روز شهادت اين بزرگ مرد فرزانه (11 ارديبهشت ) را روز معلم ناميدند.
هنر معلمي: معلمي شغل و حرفه نيست، بلکه ذوق و هنر توانمندي است معلمي در قرآن به عنوان جلوه اي از قدرت لايزال الهي نخست ويژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالي است. در نخستين آيات قرآن که بر قلب مبارک پيغمبر اکرم (ص) نازل شد، به اين هنر خداوند اشاره شده است: اقرا باسم ربک الذي خلق، خلق الانسان من علق، اقرأ و ربک الاکرم، الذي علم بالقلم، علم الانسان ما لم يعلم. (علق: 1ـ 5) بخوان به نام پروردگارت که جهانيان را آفريد. انسان را از خون بسته سرشت بخوان ! و پروردگارت کريمترين است همان که آموخت با قلم، آموخت به انسان آنچه را که نمي دانست. در اين آيات خداوند، خود را �معلم� مي خواند و جالب اين که معلم بودن خود را بعد از آفرينش پيچيده ترين و بهترين شاهکار خلقت، يعني انسان آورده است. مقام معلم بودن خدا، بعد از آفرينش قرارداد. نوعي انساني را که هيچ نمي دانست، به وسيله قلم آموزش داد که اين از اوج خلاقيت و هنر شگفت خداوند در امر آفرينش حکايت دارد: چو قاف قدرتش دَم بر قلم زد هزاران نقش بر لوح عدم زد از اين رو، مي توان گفت که هنر شگفت معلمي از آن خداوند عالم است. شهيد ثاني رحمت الله درباره هنر معلمي خداوند مي فرمايد: خداوند از آن جهت به وصف (اکرميت) و نامحدود بودن کرامتش، توصيف شد که علم و دانش را به بشر ارزاني داشته است. اگر هر مزيت ديگري، جز علم و دانش، معيار فضيلت به شمار مي رفت، شايسته بود همان مزيت با وصف (اکرميت) در ضمن اين آيات همراه و هم پا گردد و آن مزيت به عنوان معيار کرامت نامحدود خداوند به شمار آيد. کرامت الهي در اين آيات با تعبير �الاکرام� بيان شده است. چنين تعبيري مي فهماند که عالي ترين نوع کرامت پروردگار نسبت به انسان با والاترين مقام و جايگاه او، يعني علم و دانش هم طراز است. به همين جهت امام خميني (ره) مي فرمود: معلم اول خداي تبارک و تعالي است ..... به وسيله وحي؛ مردم را دعوت مي کند به نورانيت؛ دعوت مي کند به محبت؛ دعوت مي کند به مراتب کمالي که از براي انسان است.
معلّمي برتر از شهادت حضرت امام جعفر صادق (ع) مي فرمايند:� هنگامي که روز قيامت شود، خداوند تمام انسان ها را جمع مي کند و چون ترازوي اعمال نهاده شد و خون شهيدان را با مرکب قلم عالمان و معلمان بسنجند، ارزش مرکب آنان بر خون شهيدان فزوني خواهد داشت �. اين ارزش بدان جهت است که شهيدان در ساية علم و تربيت معلمان و تعليم شايستة آنان به خدا راه يافته و لياقت شهادت نصيبشان شده است.
توصيه امام سجاد (ع) به دانش آموزان امام سجاد (ع) در زمينة حفظ حقوق معلم مي فرمايد: � حق معلم بر تو آن است که همواره، با ديدة تعظيم و تکريم به او بنگري، مجلس او را گرامي بداري و به سخنانش با دقت گوش دهي، رو به جانب او بنشيني و صدايت را در حضورش بلند نکني �.
لزوم دلسوزي معلم نسبت به شاگرد مرحوم شهيد ثاني در مورد لزوم دلسوزي معلم نسبت به شاگرد مي نويسد: � معلم بايد دربارة شاگردان، خواهان اموري باشد که نسبت به آنها، در خود احساس علاقه و دوستي کند. و از هرگونه شر و بدي که براي خويش نمي پسندد براي شاگردانش نيز نپسندد؛ زيرا اين گونه دلسوزي و برابر انديشي نسبت به شاگردان، حاکي از کمالِ ايمانِ معلم و حُسن رفتار و برادري، نمايانگر روح تعاون و همبستگي معلم نسبت به آنان مي باشد� .
حقوق معلم در آينة فرمايشات حضرت سجاد (ع) حضرت سجاد (ع) در فرمايشات خود سفارش بسياري در حفظ حقوق معلم از سوي شاگردان دارند و مي فرمايد:� حق کسي که عهده دار تعليم توست آن است که او را بزرگ شماري و مجلس او را سنگين بداري و نيکو به وي گوش فرا دهي و روي خود را بر او کني و با او بلند سخن نگويي و کسي را که از او چيزي مي پرسد تو پاسخ ندهي و بگذاري که خود او پاسخ گو باشد و در مجلس او با هيچ کس به صحبت ننشيني و در محضر او بدگويي از کسي نکني و اگر از او در نزد تو بدگويي شد از او دفاع کني و عيب پوشش باشي و فضايل و مناقب او را آشکار کني و با دشمنش همنشيني نکني و با دوستش دشمني نورزي؛ پس چون چنين کردي، فرشتگان خداي تعالي به سود تو گواهي خواهند داد که مقصد و مقصود تو از او و فرا گرفتن دانش او فقط براي خدا بوده نه به خاطر مردم �.
داستاني زيبا از رابطه شاگرد و معلم: بهترين نوع اين رابطه که سرشار از ادب و فروتني است، در داستان حضرت موسي (ع) به عنوان شاگرد و حضرت خضر (ع) در مقام معلم ـ نمود دارد. موسي (ع) مأمور شد تا از بنده اي صالح به نام خضر (ع) کسب علم کند. قرآن آغاز گفت و گوي اين معلم و شاگرد را اين چنين بيان مي کند: قال له موسي هل اتبعک علي ان تعلمن مما علمت رشداً * قال انک لن تستطيع معي صبراً * و کيف تصبرعلي ما لم تحط به خبراً * قال ستجدني ان شاء الله صابراً و لا اعصي لک امراً * قال فان اتبعتني فلا تسئلني عن شي ءٍ حتي احدث لک منه ذکراً. (کهف: 66 ـ 70) موسي به او گفت: �آيا از تو پيروي کنم تا از آنچه به تو تعليم داده شده که مايه رشد است به من بياموزي؟ گفت : �تو هرگز هم پاي من نمي تواني صبر کني و چگونه در مورد چيزهايي که از آن شناخت نداري، شکيبايي مي کني؟� گفت: �اگر خدا بخواهد، مرا شکيبا خواهي يافت و در هيچ کاري نافرماني تو نمي کنم�. گفت: اگر به دنبال من آمدي، چيزي از من مپرس تا خودم از آن با تو سخن بگويم.�
معلمي در کلام امام خميني (ره): نقش معلم در جامعه، نقش انبياست؛ انبيا هم معلم بشر هستند. تمام ملت بايد معلم باشند؛ فرزندان اسلام تمام افرادش معلم بايد باشند و تمام افرادش متعلم. معلم در سخنان مقام معظم رهبري: دست تواناي معلم است که چشم انداز آينده ما را ترسيم مي کند. اگر مي بينيد که اميرمؤمنان، مولاي متقيان علي (ع) مي فرمايد: �من علمني حرفاً فقد صيرني عبداً؛ هرکس چيزي به من بياموزد، مرا غلام خويش کرده است.� اين بيان براي ما درس است تا معلمان، قدر خود را بدانند و تشخيص دهند که چقدر، وجود آنها در سرنوشت يک ملت مؤثر است.
معلم در کلام استاد مطهري: معلم بايد نيروي فکري متعلم را پرورش دهد و او را به سوي استقلال رهنمون شود. بايد قوه ابتکار او را زنده کند؛ يعني در واقع، کار معلم آتش گيره دادن است. فرق است ميان تنوري که شما بخواهيد آتش از بيرون بياوريد و در آن بريزيد تا آن را داغ کنيد و تنوري که در آن هيزم و چوب جمع است و شما فقط آتش گيره از خارج مي آوريد و آن قدر زير اين چوب ها و هيزم ها قرار مي دهيد که اينها کم کم مشتعل شود. مقام معلم
مي توان در سايه آموختن گنج عشق جاودان اندوختن اول از استاد، ياد آموختيم پس، سويداي سواد آموختيم از پدر گر قالب تن يافتيم از معلم جان روشن يافتيم اي معلم چون کنم توصيف تو چون خدا مشکل توان تعريف تو اي تو کشتي نجات روح ما اي به طوفان جهالت نوح ما يک پدر بخشنده آب و گل است يک پدر روشنگر جان و دل است ليک اگر پرسي کدامين برترين آنکه دين آموزد و علم يقين استاد حسين شهريار
|
اسلام و عيد نوروز
اسلام و عيد نوروز
نوروز واژهاي است مركب از دو جزء كه روي هم به معناي روز نوين است و بر نخستين روز از نخستين ماه سال خورشيدي آن گاه كه آفتاب به برج حمل انتقال مييابد گذارده ميشود. و اصل پهلوي اين واژه نوك روچ يا نوك روز بوده است.
بيروني در تعريف نوروز نقل ميكند "نخستين روز است از فروردين ماه و از اين جهت روز نو نام كردند، زيرا كه پيشاني سال نو است و آنچه از پس اوست از اين پنج روز همه جشنهاست."
مورخين و محققان درباره جايگاه نوروز با هم اختلاف دارند. به نظر ميرسد آريائيها از مهاجرت به فلات ايران و هم مرز شدن با تمدن ميانرودان سال را به دو قسمت تقسيم ميكردند كه هر يك با انقلابي شروع ميشد و دو جشن نوروز و مهرگان سرآغاز اين دو انقلاب بودند. يعني هنگام انقلاب تابستاني جشن نوروز گرفته ميشد و زمان انقلاب زمستاني جشن مهرگان پاس داشته ميشد. برخي معتقدند كه جشن نوروز و مهرگان جشني بوده است كه در ايران قبل از ورود آريائيها وجود داشته است و اقوام قبل از آريائيها كه در فلات ايران ساكن بودهاند به آن عمل ميكردهاند.
"نوروز" را ايرانيان گرامي ميدارند و آييني است كهن كه گرچه طي هزاران سال دگرگون يافته، اما هرگز از ميان نرفته و از سوي اقوام و مذاهب مختلفي كه در سرزمين ايران حضور پيدا كردهاند، مهر تأييد خورده است. بدين سان امروزه نوروز از نمادهاي بزرگ و وحدت بخش ملت ايران با همه تكثرهاي قومي، مذهبي، فرهنگي و زباني است.
آيينها و رسمهاي مردم فرآيند الزامات و نيازهاي درهم تنيده مادي و معنوي، در پيوند جغرافيايي و شيوههاي توليد و ساختارهاي اقتصادي دورهاي مختلفاند که برحسب ضرورت پيوسته در حال تغييرند و به مقولههايي که در ژرفا معنا دارند پاسخ ميدهند.
ظهور اسلام و برخورد مسالمت آميز آن با ساير اديان و آيينها از جمله اعتقادات مذهبي و ملي ايرانيان موجب شد كه مراسم و آداب مربوطه، به يكباره از جامعه اسلامي ايران رخت بر نبندد، فقط با مسلمان شدن تدريجي ايرانيان از وسعت آنها كاسته شد و اندك اندك همراه اعتقادات ديني اسلام، اسطورهها و داستانهاي عربي نيز در ميان توده مردم نفوذ كرد. طي گذشت ايام، زماني كه برخي از سنتها و آداب در تضاد آشكار با اعتقادات و رسوم گذشته قرار ميگرفت ايرانيان ميكوشيدند سنت كهن ملي را در قالب شخصيتهاي اسلامي باز يابند و به عبارت روشنتر سنتهاي ملي ايراني را با سنتهاي اسلامي در آميختند. در نتيجه از ميان انبوه جشنهاي ايراني قبل از اسلام آنچه ميان ايرانيان مسلمان باقي ماند منحصر به عيد نوروز، جشن سده و جشنهاي كوچكتري مانند جشن گل سرخ كه در اصفهان مرسوم بوده است. از ميان جشنهاي ياد شده بزرگترين اعياد ملي ايرانيان جشن نوروز است.
نوروز تنها جشني است كه از دوران باستان با عظمت تمام و همراه با انبوهي افسانه و آيين تا به امروز ادامه يافته است. عظمت نوروز را از نقشهاي تخت جمشيد گرفته تا آثار ادبي و هنري گوناگون عربي و فارسي در همه جا ميتوان يافت. يكي از كهنترين و بزرگترين منابعي كه به جشن و افسانهها و آيينهاي مربوطه پرداخته است، كتاب «آثار الباقيه» اثر ابوريحان بيروني (متوفي 440 هجري قمري) است. او مينويسد:
«سال نزد فارسيان چهار فصل بود ... بر حسب اين فصول عيدهايي داشتند كه به اهمال در كبيسه روز اين عيدها جابهجا ميشد. از جمله اين اعياد يكي روز اول فروردين ماه يعني نوروز بود. كه روز بس بزرگ است كه به علت زنده شدن طبيعت گويند. آغاز خلقت جهان در آن روز بوده است. چنين به نظر ميرسد كه پنج روز نخستين سال « نوروز عامه» يعني جشن همگاني بود. حال آنكه روز ششم كه «خرداد روز» نام داشت، « نوروز خاصه» يعني جشن پادشاهان و بزرگان بوده است.
احترام نوروز در اسلام هر چند كه به مذهب شيعه منحصر نيست، اما چنان در ميان شيعيان فراگير است كه حتي رواياتي از امامان شيعه در بزرگداشت نوروز نقل شده است. براي مثال علامه مجلسي در "السماءوالعالم" از امام صادق عليهالسلام حديثي را بدين مضمون نقل ميكند: "در آغاز فروردين، آدم آفريده شد و آن روز فرخندهاي است براي طلب حاجتها و برآورده شدن آرزوها و ديدار پادشاهان و كسب دانش و زناشويي و مسافرت و داد و ستد. در آن روز خجسته بيماران بهبودي مييابند و نوزادان به آساني زاده ميشوند و روزيها فراوان ميگردد."مجلسي همچنين حديث ديگري را درباره نوروز نقل ميكند كه منتسب به امام كاظم عليهالسلام است و آن اين كه "اين روز بسيار كهن است. در نوروز خداوند از بندگان پيمان گرفت تا او را پرستش كنند و براي او شريك قائل نشوند و به آيين فرستادگانشان درآيند و دستورشان را بپذيرند و آن را اجرا نمايند و آن نخستين روزي است كه آفتاب بدميد و بادهاي بار دهنده بوزيد و گلهاي روي زمين پديد آمد و هم جبرئيل بر پيامبر نازل شد و نيز روزي است كه ابراهيم بتها را شكست و هم پيامبر علي را بر دوش خود گرفت تا بتهاي قريش را از خانه كعبه بينداخت.
علاوه بر عدم مخالفت اسلام با آيين نوروز و از آن فراتر تأييد اين مذهب بر نوروزگان، تداوم گراميداشت نوروز در دوره اسلامي را ميتوان به علاقه شديد ايرانيان براي حفظ مواريث باستاني خود نيز نسبت داد.
"برتولد اشپولر" ايرانشناس بزرگ آلماني در اين باره ميگويد: "از جشنهاي قديمي ايراني، بيش از همه جشن سال نو (نوروز؛ شكل عربي آن نيروز) و نيز در پايان تابستان جشن پاييز (مهرگان) طبيعتاً بر اساس تقويم قديمي برگزار ميشد. البته مسلمانان، بهويژه در زمان عمر دوم (عمربن عبدالعزيز) كوشش كردند تا اين اعياد را ملغي كنند و كساني را كه در اين مواقع به طور كلي هداياي متداولي براي مقامات بالاتر ميفرستادند، تحت فشار قرار دادند.
اما اين رسم چنان عميق با انديشه و احساس مردم ايران وابسته بود كه به زودي پيروزمندانه براي خود جايي باز كرد و با اوج گرفتن كار عباسيان، اما بهويژه در زمان آلبويه كاملاً در همه جا متداول شد و حتي در بينالنهرين (درست در بغداد و حتي در بصره) رسمي همهگير شد. در سوريه، مصر و شمال آفريقا نيز اين جشن در برخي از زمانها به طور نامنظم برگزار ميشد.
بدين ترتيب نوروز با ورود اسلام به ايران و فراگيري اين مذهب در پهنهاي وسيع از شبه قاره هند تا شمال آفريقا، اين مجال را يافت تا در ميان اقوام غير ايراني نيز تداول يابد.
با توجه به اين كه عباسيان بيش از پنج سده نفوذ سياسي و ديني خود را در جهان اسلام - با فراز و نشيب بسيار - حفظ كردند، ميتوان دريافت كه بزرگداشت نوروز از سوي خلفاي اين سلسله تا چه حد در استمرار و گسترش آن تأثير گذار بوده است. نوروز از زمان پيامبر اسلام تا دوره سلسله متأخر ايراني همواره مورد توجه بوده است. به شهادت تاريخ، حضرت محمد صليالله عليهوآله و حضرت علي عليهالسلام و بزرگان و خلفاي اسلام نوروز را گرامي ميداشتند و در دستگاه خلافت عباسي نوروز عظمتي خاص داشت و پس از اسلام نيز نوروز بزرگ با سنتهاي اسلامي شكوه و جلالي ديگر يافته بود. خاندانهاي بزرگ ايراني چون سامانيان و ديلميان و آل زياد به نگهداري و پاسداري سنن ملي دلبستگي فراوان داشتند و به هنگام نوروز به روش نياكان خود مردم را بار عام ميدادند و آداب ديرين را معمول ميداشتند. شهرياران صفوي هم در اجراي مراسم جشن نوروز كوشش بسيار ميكردند و مردم نيز تشريفات عيد به جاي آوردند.
برگزاري جشن نوروز در دوره صفويه به ويژه با نگاه به احاديثي كه محدثين بزرگ اين دوره همچون علامه مجلسي درباره نوروز نقل كردهاند، قابل ارزيابي است. چنين مينمايد كه در اين دوره - همچون زمان حاضر - نوروز صبغهاي كاملاً اسلامي يافته بود و تفكيك عناصر باستاني و اسلامي در اين آيين باشكوه كاري دشوار مينمود.
در كتابهاي مشهور ادعيه همچون اقبال الاعمال سيدابنطاووس و مصباح المتهجد شيخ توسي اشارهاي به دعاي تحويل سال نگرديده و اين نشان ميدهد چه در منابع اهل سنت و چه در منابع اهل تشيع سند روايي مورد اعتماد براي آن موجود نيست. اما مجلسي در كتاب زادالمعاد در خصوص اين دعا گزارش ميكند كه در كتب غير مشهوره روايت كردهاند كه در وقت تحويل سال اين دعا را بسيار بخوانيد: يا مقلبالقلوب والابصار يا مدبر الليل والنهار يا محول الحول و الاحوال حول حالنا الي احسن الحال. بنابراين با توجه به اين گزارش دعاي تحويل سال در دوره صفويه مرسوم و معمول بوده است.
در هر حال جدا از اين كه دعاي تحويل سال تا پيش از دوره صفويه چگونه بوده و اين دعا در كدام يك از مأخذ حديثي نقل شده است، نفس دعا يا قرائت قرآن يا حتي نمازگزاردن هنگام تحويل سال نشان از اسلامي شدن نوروز دارد. حتي بعضيها معتقدند كه عبارات دعاي تحويل سال برگرفته از عبارات قرآني يا احاديث و رواياتي است كه در معتبرترين مأخذ شيعي نظير "التهذيب" شيخ توسي نقل شدهاند.
از اين گذشته بزرگترين نماد آيين نوروز كه "هفت سين" است، فلسفهاي باستاني و اسلامي دارد. "محمد علي دادخواه" كه اخيراً پژوهشي با عنوان "نوروز و فلسفه هفت سين" را به نگارش در آورده، در اين باره مينويسد: "عدد هفت برگزيده و مقدس است. در سفره نوروزي انتخاب اين عدد بسيار قابل توجه است. ايرانيان باستان اين عدد را با هفت امشاسپند يا هفت جاودانه مقدس ارتباط ميدادند. در نجوم عدد هفت، خانه آرزوهاست و رسيدن به اميدها را در خانه هفتم نويد ميدهند. علامه مجلسي ميفرمايد: آسمان هفت طبقه و زمين هفت طبقه است و هفت ملك يا فرشته موكل برآنند و اگر موقع تحويل سال، هفت آيه از قرآن مجيد را كه باحرف سين شروع ميشودبخوانند آنان را از آفات زميني و آسماني محفوظ ميدارند."
همچنين تقدس ديني لحظه تحويل سال چنان در نظر مردمان پر رنگ است که در شهرهاي مقدس مردم به امامزادهها و اماكن متبركه ميروند. شيرازيها به حرم شاهچراغ و حرم عليبن حمزه روي ميآورند و مشهديها به پابوس حضرت رضا (ع) ميشتابند و بسياري از مردم قم در بارگاه حضرت معصومه گرد ميآيند و بعضي از مردم ري و تهران در حرم شاهعبدالعظيم."
با اين وجود صيغه اسلامي نوروز كه با توجه به اكثريت مطلق مسلمانان در ايران امري بديهي است، مانع از آن نشده كه پيروان ساير مذاهب در بزرگداشت آن كمتر از ايرانيان مسلمان اهتمام ورزند. امروزه نوروز، آييني متعلق به همه مذاهب و اقوام و فرهنگهاي ايراني و بسياري ديگر از كشورهاي تحت نفوذ فرهنگ ايراني چون افغانستان، پاكستان، هندوستان، كشورهاي آسياي ميانه و قفقاز و مناطق كردنشين تركيه، عراق و سوريه است
در روايات اسلام نوروز روزي است كه جبرئيل بر حضرت محمد (ص) نازل شد، روز غدير خم است، و روز ظهور حضرت صاحبالزمان (عج) خواهد بود. در اعتقادات كهن ايراني روزي است كه آفريدگار از خلقت جهان فارغ ميشود و روز آفرينش انسان است.
واژه (عيد) در قرآن كريم تنها يكبار در آيه 114، سوره مائده آمده است: (عيسي ابن مريم گفت بارالها! اي پرودگار تو ما از آسمان مائده اي فرست تا اين روز براي ما و كساني كه پس از ما آيند روز عيد مباركي گردد و آيت و حجتي از جانب تو براي باشد، كه تو بهترين روزي دهندگاني.
عيسي بن مريم اين دعا را آن هنگام كه حورايون به او گفته بودند كه: اي عيسي ابن مريم، آيا خداي تو مي تواند براي ما از آسمان مائده فرستد؟ عيسي در پاسخ آنان مي گويد: اگر ايمان آورده ايد از خدا بترسيد! و هرگز شك در قدرت خدا و يا شك در اجابت دعاي پيغمبر خدا نكنيد. حواريون گفتند (ما شك نكرده ايم ليكن) مي خواهيم كه از آن مائده آسماني تناول كنيم تا دل هاي ما مطمئن شود (و بر يقين ما بيفزايد) و تا به راستي عهدهاي تو پي بريم و بر آن گواه باشيم.
عيد خود مصدري است مانند عود به معناي بازگشتن و به همين مناسبت، سالگردها و يادبودها را (عيد) گويند. البته، اين نامگذاري به ياد بودهاي خوش وتوأم با شادماني اختصاص دارد.
(عيد) روزي است كه در آن سود و منفعتي به دست بيايد و در شرع مقدس اسلام، روزهاي اضحي و فطر عيد ناميده ميشوند. كه در عيد اضحي قرباني، و در عيد فطر زكات فطره مطرح است. نيز ميتوان گفت، عيد آن روزي است كه در آن نماز ويژهاي برگزار كنند، يا روزي است كه مجمعي در آن فراهم آيد، و يا آنكه عيد روزي است كه خلق از ماتم به شادماني (عود) كنند، يا روزي است كه زندانيان را از زندان رها كنند، و يا كودكان را از مكتب بيرون فرستند، يا روزي است كه تفاوتي ميان درويش و توانگر نباشد، يا آنكه (عيد) روز شريف و ارجمندي ميتواند باشد.
از آيه (مائده) استفاده ميشود كه حضرت عيسي و مسيح روز نزول مائده را كه سالروز وقوع يك معجزه الهي در تاريخ است براي همه انسانها (عيد) قرار داده است، تا اين روز آيت و حجتي از جانب خداوند براي مردمان در تمامي اعصار بوده باشد و به ميمنت اين پديده پر بركت همه ساله شادماني و خجستگي آن روز تكرار گردد.
از آنجا كه (مائده) به معناي خوان پر نعمت، تنها دوبار در سوره مائده آمده است، ميتوان گفت نزول رزق از آسمان به درخواست حضرت عيسي مسيح (ع) ويژگي خاصي داشته است كه به خاطر آن عنوان (مائده) را به خود گرفته است.
بنابراين، عيد در اين آيه اشاره دارد به نزول يك بركت آسماني در پوشش طبق يا طبقهايي از طعام و خوردني كه ميتواند تكرار و بازگشت آن روز نيز همان بركات را به همراه داشته باشد و از اين جهت، آيت و حجتي ديگر از جانب خداوند متعال براي انسانها و فرصتي ديگر براي ايجاد ارتباط با خدا و ذكر و ياد او در دلها و زبانها بوده باشد.
آداب اسلامي نــوروز
در كتاب مفاتيحالجنان كه طي دهههاي گذشته يكي از بزرگترين كتابهاي مورد رجوع عموم براي انجام مستحبات مذهبي بوده به نماز عيد نوروز اشاره شده كه نمازي است توأم با قرائت سوره حمد و سورههاي قدر، كافرون، توحيد، فلق و ناس و بسيار شبيه به نمازي است كه ضمن آداب و اعمال روز جمعه و روز عيد غدير خم وارد شده است.
مفاتيح الجنان همچنين روايتي از معليبنخنيس را درباره نوروز ذكر كرده است كه اعمال اين روز و دعاي مربوط به آن را همراه دارد. بيآنكه اشارهاي به فضيلت اين روز كرده باشد. ولي بحارالانوار مجلسي روايات معليبنخنيس را به تفصيل آورده است. در آن روايات به فضيلت و برتري اين روز نسبت به ساير ايام بسيار پرداخته است و يكي از روايات مفصل معليبنخنيس از نوروز را اين گونه تجليل كرده است: نوروز روزي است كه كشتي نوح بر كوه جودي قرار گرفت، روزي است كه جبرئيل بر نبي عليهالسلام نازل شد، روزي است كه رسول اكرم صليالله عليهوآله، علي عليهالسلام را بر دوش كشيد تا بتهاي قريش را از بالاي كعبه ميكند، روزي است كه نبي عليهالسلام به وادي جن رفت و از ايشان بيعت گرفت، روزي است كه براي علي عليهالسلام از مردم بيعت گرفت (غدير خم) روزي است كه قائم آل محمد ظهور خواهد كرد و روزي است كه امام عصر عجلالله تعالي فرجهالشريف بر دجال پيروز خواهد شد.
و اما روايت خنيس به نقل از امام صادق عليهالسلام در مفاتيح الجنان:
فرمود: چون نوروز شود غسل كن و پاكيزهترين جامههاي خود را بپوش و به بهترين بويهاي خوش خود را معطر گردان پس چون از نمازهاي پيشين و پسين و نافلههاي آن فارغ شدي، چهار ركعت نماز بگذار يعني هر ركعت به يك سلام و در ركعت اول بعد از حمد ده مرتبه اناانزلنا و در ركعت دوم بعد از حمد ده مرتبه سوره قل يا ايهاالكافرون و در ركعت سوم بعد از حمد ده مرتبه قل اعوذ برب الناس و قل اعوذ برب الفلق را بخوان و بعد از نماز به سجده شكر برو و اين دعا را بخوان.
همان طور كه مشاهده ميشود اين روز نيز چون اعياد اسلامي با غسل كردن، پوشيدن جامه نو و معطر گرديدن به بويهاي خوش و روزه داشتن آغاز ميشود، ضمن آنكه نمازي مشابه نمازهاي ساير اعياد اسلامي دارد.
نماز عيد نوروز
نماز عيد نوروز مشتمل است بر قرائت سوره حمد و سورههاي قدر، كافرون، توحيد، فلق و ناس و بسيار شبيه به نمازي است كه ضمن آداب و اعمال روز جمعه و همين طور اعمال روز عيد غدير خم وارد شده است.
از آنجا كه قرائت سوره قدر در نماز عيد نوروز توصيه شده است ميتوان دريافت كه عيد نوروز نيز چون ديگر اعياد اسلامي با نزول بركات و آيات الهي همراه بوده است. تاكيد بر قرائت سورههاي كافرون، توحيد، معوذتين نيز ميتواند اشاره به درخواست دفع انواع شرور و بديها داشته باشد.
دعاي عيد نوروز
دعاي مخصوص عيد نوروز با درود و صلوات بر رسول اكرم صليالله عليهوآله و آل او و اوصيا و همه انبيا و رسولان آغاز ميشود آنگاه با فرستادن درود بر ارواح و اجساد ايشان ادامه مييابد.
در اين دعا آمده است: (هذا الذي فضله و كرمته و شرفته و عظمت خطره) اين فراز با اندكي جابجايي در كلمات در دعاي مخصوص ماه مبارك رمضان، ماه نزول قرآن نيز آمده است.
فراز پاياني دعاي مخصوص عيد نوروز : ( اللهم .... ما فقدت من شي فلا تفقدني عونك عليه حتي لا اتكلف مالا احتاج اليه يا ذالجلال و الاكرام ) از آن جهت كه در آن سخن از گم شدن و گمشدهها به ميان ميآيد بيش از اندازه قابل توجه است زيرا، چنانكه نقل شده است عيد نوروز همان روزي است كه حضرت سليمان عليهالسلام انگشتري خويش را پس از مدتي پيدا كرده است.
پينوشتها:
1. ذكايي، پرويز: نوروز تاريخچه و مرجعشناسي، مركز مردمشناسي ايران، تهران، 1353، ص19
2. كريميان سردشتي، نادر: "نوروز در روايات شيعه و در كتاب التاج جاحظ بصري"، مجموعه مقالات نخستين همايش نوروز، پژوهشكده مردمشناسي، تهران، 1379، ص45
3. اشپولر، برتولد: تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي، ترجمه مريم ميراحمدي، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي، 1369، ج2، ص359-358
4. رضي، هاشم: گاه شماري و جشنهاي ايران باستان، انتشارات بهجت، تهران، 1380، ص451
5. دادخواه، محمدعلي: نوروز و فلسفه هفتسين، انشارات حروفيه، تهران، 1382، ص119
6. مدرس زاده، مريم: عيد نوروز در فرهنگ اسلامي و آيينها و اساطير ايراني، مجموعه مقالات نخستين همايش نوروز، ص131
7. مفاتيح الجنان
عید نوروز چگونه شکل گرفت
عید نوروز چگونه شکل گرفت
انسان، از نخستین ادوار زندگی اجتماعی، متوجه بازگشت و تكرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تكرار فصول شد. نیاز به محاسبه در دوران كشاورزی ، یعنی نیاز به دانستن زمان كاشت و برداشت، فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را به وجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همه جوامع با گردش ماه كه تغییر آن آسانتر دیده می شد صورت گرفت. و بالاخره در نتیجه نارسایی ها و ناهماهنگی هایی كه تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت. سال در نزد ایرانیان از زمانی نسبتا كهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم شده و همان طور كه ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است آغاز سال ایرانی از زمان خلقت انسان ( یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم) روز هرمز از ماه فروردین بود، وقتی كه آفتاب در نصف النهار ، در نقطه اعتدال ربیعی ، و طالع سرطان بود.
پیدایش جشن نوروز
جشن نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر كه منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.
در خور یادآوری است كه جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن كه جشن را به جمشید منسوب می كند یادآور می شود كه : «آن روز كه روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».
روایت های اسلامی درباره نوروز
آورده اند كه در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین كه پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید كه این چیست؟ گفتند كه امروز نوروز است. پرسید كه نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود كه خداوند عسكره را زنده كرد. پرسیدند عسكره چیست؟ فرمود عسكره هزاران مردمی بودند كه از ترس مرگ ترك دیار كرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده كرد وابرها را فرمود كه به آنان ببارند از این روست كه پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول كرد و جام را میان اصحاب خود قسمت كرده و گفت كاش هر روزی بر ما نوروز بود.
و نیز حدیثی است از معلی بن خنیس كه گفت: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق در آمدم گفت آیا این روز را می شناسی؟ گفتم این روزی است كه ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یكدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت سوگند به خداوند كه این بزرگداشت نوروز به علت امری كهن است كه برایت بازگو می كنم تا آن را دریابی. پس گفت: ای معلی ، روز نوروز روزی است كه خداوند از بندگان خود پیمان گرفت كه او را بپرستند و او را شریك و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند. همان روزی است كه آفتاب در آن طلوع كرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شكوفا و درخشان شد. همان روزی است كه كشتی نوح در كوه آرام گرفت. همان روزی است كه پیامبر خدا، امیر المومنین علی (ع) را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از كعبه به زیر افكند. چنان كه ابراهیم نیز این كار را كرد. همان روزی است كه خداوند به یاران خود فرمود تا با علی (ع) به عنوان امیر المومنین بیعت كنند. همان روزی است كه قائم آل محمد (ص) و اولیای امر در آن ظهور می كنند و همان روزی است كه قائم بر دجال پیروز می شود و او را در كنار كوفه بر دار می كشد و هیچ نوروزی نیست كه ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.
جشن نوروز
جشن نوروز دست كم یك یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یك ماه می نویسد: « چون جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند: 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف، 5 روز سوم را به خادمان و كاركنان پادشاهی، 5 روز چهارم را به ندیمان و درباریان ، 5 روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران. ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست كم از پنجه و «چهارشنبه آخر سال» آغاز می شود و در «سیزده بدر» پایان می پذیرد. ازآداب و رسوم كهن پیش از نوروز باید از پنجه، چهارشنبه سوری و خانه تكانی یاد كرد.
پنجه (خمسه مسترقه)
بنابر سالنمای كهن ایران هر یك از 12 ماه سال 30 روز است و پنج روز باقیمانده سال را پنجه، پنجك، یا خمسه مسترقه، گویند. این پنج روز را خمسه مسترقه نامند از آن جهت كه در هیچ یك از ماه ها حساب نمی شود. مراسم پنجه تا سال 1304 ، كه تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یك روز قرارداد، برگزار می شد.
میر نوروزی
از جمله آیین های این جشن 5 روزه، كه در شمار روزهای سال و ماه و كار نبود، برای شوخی و سرگرمی حاكم و امیری انتخاب می كردند كه رفتار و دستورهایش خنده آور بود و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار می كرد. ابوریحان از مردی بی ریش یاد می كند كه با جامه و آرایشی شگفت انگیز و خنده آور در نخستین روز بهار مردم را سرگرم می كرد و چیزی می گرفت. و هم اوست كه حافظ به عنوان « میرنوروزی» دوران حكومتش را « بیش از 5 روز» نمی داند.
از برگزاری رسم میر نوروزی، تا لااقل 70 سال پیش آگاهی داریم. بی گمان كسانی را كه در روزهای نخست فروردین، با لباس های قرمز رنگ و صورت سیاه شده در كوچه و گذر وخیابان می بینیم كه با دایره زدن و خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم می كنند و پولی می گیرند بازمانده شوخی ها و سرگرمی های انتخاب «میر نوروزی» و «حاكم پنج روزه » است كه تنها در روزهای جشن نوروزی دیده می شوند و آنان در شعرهای خود می گویند: «حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه».
منبع : مجله موفقیت
عید نوروز
عید نوروز |
درمورد بنياد جشن نوروز مطالب بيشماري بيان شده كه در اينجا نمونههايي از آنها را ذكر مينماييم. 1. در روايات زرتشتي و بيشتر نويسندگان ايراني و عرب و شاعران ازجمله فردوسي، بنياد آن را به جمشيد پادشاه پيشدادي نسبت ميدهند و ميگويند: جمشيد شاه تختي بساخت كه ديوان آنرا بدوش گرفته به هوا بردند و به يك روزه از كوه دماوند به بابل فرود آوردند، مردم با مشاهده اين عمل در شگفت شدند و آن روز خاص را نوروز خواندند. فردوسي ميگويد: چـو خــورشيــد تـابـان ميــان هــوا نشستــه برو شــــاه فـــرمـــــانـــروا جهـــان انجمن شــد بر آن تخت او شــگفتي فــرو مــانــده از بخت او بــه جمشيــد بر گــوهـر افشـانـدنـد مرآن روز راروز نوروز خــوانــدنــد ســر ســال نـو هـرمـز فــــروديـــن بر آســـوده از رنـــج روي زميـــن بـــزرگان به شـــادي بيـــاراستنـــد مـي و جـام و رامشگـران خواستنـد چنيــن جــشن فــرخ از آن روزگار به ما ماند از آن خسروان يادگار(1) 2. حكيم عمر خيام در نوروزنامه راجع به جشن نوروز ميگويد: از آن بوده است كه آفتاب در هر 365 شبانهروز و ربعي به اول دقيقه حمل بازآيد و چون جمشيد از آن آگاهي يافت آن را نوروز نام نهاده پس از آن پادشاهان و ديگر مردمان به او اقتدا كردند و آن روز را جشن گرفتند و به جهانيان خبر دادند تا همگان آن را بدانند وآن تاريخ را نگاهدارند و بر پادشاهان واجب است كه آيين و جشن و رسم ملوك را بهجاي آرند. از بهر مباركي و خرميكردن در اول سال هركسي در نوروز جشن كند تا نوروز ديگر عمر در شادي گذراندند. 3. اين فصل «فروردگان» است كه جشنآوري اجداد و نياكان بود و چنان ميپنداشتند كه در پنج شب متوالي، ارواح طيبه مردگان، براي ديدار وضع زندگي و احوال باز ماندگان به زمين فرود آمده و در خانه و آشيانه خويش مشغول تماشا و سركشي ميشوند، اگر خانه تميز و پاك بود، ارواح مسرور بر ميگردند، اما در غير اين صورت، آنان غمگين و ناراحت برميگردند. 4. روايتي ديگر ميگويد كه نيشكر را جمشيد(2)، در اين روز پيدا كرد و مردم از كشف و خاصيت آن متحير شدند. سپس جمشيد دستور داد تا از شهد آن شكر ساختند و به مردم هديه دادند. آن روز را «نوروز» ناميدند. 5. ميگويند: اهريمن، بلاي خشكسالي و قحطي را بر كره زمين فرو نشانيد، اما جمشيد به جنگ با اهريمن پرداخت وعاقبت اورا شكست داد. آنگاه خشكسالي و قحطي را از ريشه خشكانيد و به زمين باز گشت. با بازگشت وي، درختان و هرنهال و چوب خشكي سبز شد. بسا مردم اين روز را «نوروز» خواندند و هر كس به يمن و مباركي، در تشتي جو كاشت و اين رسم سبزي نشانيدن درايام نوروز از آن زمان تا به امروز باقي مانده است. 6. بيروني در آثار الباقيه(3) مينويسد: «از آداب جشن نوروز اين بود كه در صحن هرخانه به هفت ستون، هفت رقم از غلات ميكاشتند و هريك از آنها كه بهتر ميروييد، دليل ترقي و خوبي آن نوع غله ميدانستند». در المحاسن و الاضداد نوشته شده: «بيست و پنج روز قبل از نوروز در صحن كاخ سلطنتي، دوازده ستون از خشت خام برپا ميشد كه بر هريك از آنها يكي از حبوبات را ميكاشتند و آنها را نميچيدند مگر با نغمهسرايي و خواندن آواز. در ششمين روز نوروز اين حبوب را ميكندند و در مجلس پراكنده مينمودند وتا شانزدهم فروردين كه مهر روز نام دارد آن را جمع نميكردند(4). تقسيم روزهاي ماه فروردين: در عهد باستان مراسم جشن نوروز به مدت 21روز برگزار ميگرديد كه در هر روز برنامهيي خاص انجام ميگرفت. 1. از اول تا روز سوم براي ديد و بازديد خويشاوندان و بزرگان. 2. از روز سوم الي روز ششم فروردين، ديد و بازديد همگاني و برگزاري جشن رپيثون. 3. از روز ششم الي روز نهم، براي اجراي جشن خوردادگان. 4. از روز نهم الي سيزدهم، بار عام شاهي براي پذيرفتن عموم طبقات هر يك بهنوبه خود بود. 5. ازروز سيزدهم الي روز نوزدهم، براي تفريحگاههاي خارج از شهر. 6. ازروز نوزدهم الي بيست و يكم، براي اجراي مراسم جشن فروردگان 7. روز بيست و يكم پايان جشن و مخصوص تفريح و گردش در خارج از شهر است(5). در يك تقسيمبندي ديگر، فروردين به شش قسمت تقسيم ميگرديد: 1. پنج روز اول به پادشاه و اشراف مربوط بود و آنها جشن ويژه داشتند. 2. پنج روز دوم براي بخشش اموال ودريافت هداياي نوروزي از طرف پادشاه. 3. پنج روز سوم متعلق به خدمتگزاران بود. 4. چهارمين پنج روز به خواص تعلق داشت. 5. پنج روز پنجم به لشكريان. 6. ششمين قسمت پنج روزه به رعايا اختصاص داشت(6). اين تقسيمبندي به قول جاحظ در المحاسن الاضد زمان جمشيد و به قول بيروني در آثارالباقيه بعد از جمشيد و بنا به نظر ذبيحالله صفا در زمان ساسانيان معمول بوده است. نقسيمبندي ديگر هم وجود داشته است كه به نوروز خاصه و نوروز عامه تقسيم ميشده. پنج روز اول را نوروز عامه و بقيه روزهاي نوروز را نوروز خاصه ميگفتند |
روز شمار انقلاب
روزشمار 19 تا 22 بهمن 1357
چکیده:
اولین كلامی كه از رادیو پخش شد و به گوش مردم رسید نوید فتح این مركز را میداد:
"توجه بفرمائید، توجه بفرمایید. اینجا تهران صدای راستین ملت ایران، صدای انقلاب است"
در ساعت 5:45 پیام امام خمینی (ره) از رادیو پخش شد و امام در این پیام مردم را از اعمال غیرقانونی برحذر داشت...
نوزدهم بهمن ماه 1357
راهپیمایی از 9 منطقه تهران شروع و به سمت میدان آزادی ادامه یافت. گروه بسیاری از همافران نیروی هوایی با یونیفورمهای نظامی در این راهپیمایی حضور داشتند شعارهای راهپیمایان در دعوت از ارتش به همبستگی با ملت و حمایت از دولت موقت بود.
پس از آن كه تمام راهپیمایان نقاط مختلف تهران در میدان آزادی تجمع كردند، قطعنامهای توسط برگزاركنندگان مراسم خوانده شد كه در آن از فرار شاه و بازگشت رهبر انقلاب استقبال شده بود. همچنین ضمن حمایت از نخستوزیری بازرگان، نیروهای مسلح به اطاعت از دولت او دعوت شدند. در این قطعنامه به دولت بختیار جهت مقاومتش در برابر موج خروشان انقلاب اخطار داده شد و اعلام گردید كه فقط قراردادهایی اعتبار دارند كه به تصویب دولت موقت رسیده باشند.(1)
پرسنل نیروی هوایی پس از این تظاهرات عازم محل اقامت امام خمینی (ره) شده و در مقابل ایشان ادای احترام كردند. این خبر ب همراه تصویری باشكوه در روزنامه كیهان منتشر شد. این اقدام برای سران ارتش چندان غیرمنتظره بود كه در اعلامیهای در صدد تكذیب حضور نظامیان در این راهپیمایی برآمدند. آنان كه هنوز بر توهم وفاداری و سوگند به شاه باقی بودند عكس ادای احترام همافران در برابر امام را جعلی خواندند. در مقابل این اقدام ارتش، دفتر امام خبر و عكس كیهان را صحیح و واقعی دانست.(2)
از سوی دیگر اخبار روزنامهها در روز 19 بهمن حاكی از آن بود كه قرهباغی ارتش را از دخالت در سیاست برحذر داشته بود.(3)
در مقابل موج حمایتها از دولت موقت، یك روز قبل از این در 18 بهمن عدهای تحت عنوان طرفداران قانون اساسی در سالن بدمینتون استادیوم امجدیه (شیرودی) گرد آمده بودند. این عده كه به دعوت جبهه وحدت ملی در این مراسم حاضر شده بودند، با شعارهایی چون: زنده باد ارتش، پاینده باد قانون اساسی و بختیار سنگر تو نگهدار به ستیز با انقلاب اسلامی مردم ایران پرداختند. این تجمع به گفته ناظران در حدود چهار، پنج هزار نفر را شامل میشد.
قطعنامهای كه در پایان این مراسم قرائت شد بر حفظ قانون اساسی، استقلال و تمامیت ارضی كشور، مبارزه با استعمار سرخ و سیاه و حمایت از ارتش و دولت قانونی بختیار تأكید داشت(4)
روز پنجشنبه 19 بهمن برای دولت موقت روز موفقیتآمیزی بود. در این روز دولت موقت روز موفقیتآمیزی بود. در این روز دولت لیبی دولت بازرگان را به رسمیت شناخته و هفت وزارتخانه به تصرف كارمندان طرفدار دولت موقت در آمد(5) این اقدامات بختیار را آشفته ساخت و او كه تا آن زمان دولت بازرگان را دولت سایه مینامید وزیران كابینه بازرگان را به بازداشت تهدید كرد(6)
جمعه بیستم بهمن 1357
در آن سوی جبهه انقلاب، مخالفان به نام هواداران از قانون اساسی بار دیگر در ورزشگاه امجدیه گرد آمدند. این بار اجتماعكنندگان از فضای ورزشگاه خارج شده و در خیابان روزولت (شهید مفتح) تظاهرات كردند كه این تظاهرات منجر به درگیری شد. از سوی دیگر در خوی عدهای به نام روستائیان طرفدار قانون اساسی، مردم را مورد ضرب و شتم قرار داده و چند نقطه از شهر را به آتش كشیدند(8)
در حالی كه روز 20 بهمن رو به پایان بود، هیچ كس تصور نمیكرد شبی پرحادثه در پیش باشد اما آن شب، تهران آبستن حوادث بود. اوایل شب عده زیادی از همافران و درجهداران نیروی هوایی در سالن آسایشگاه جمع شدند تا تصاویر امام را از تلویزیون ببینند. هنگامی كه تصویر امام (ره) بر صفحه پدیدار شد، همافران با ابراز احساسات برای ایشان صلوات فرستادند. این ابراز احساسات موجب خشم افسران تیپ گارد جاویدان شده و درگیری میان طرفین شروع میشود. در همان شب یگانهایی از تیپ جاویدان از نقاط دیگر تهران برای سركوب همافران عازم دوشانتپه میشدند بامداد 21 بهمن در راه بود و پایگاه هوایی دوشانتپه لحظه به لحظه در حلقه تنگ محاصره نیروهای گارد جاویدان در میآید. همافران كه در محاصره بودند متحمل تلفات شدیدی شدند. در اواخر شب نیروهای مردمی و گروههای مسلح به یاری همافران شتافته و نبرد سختی بین دو طرف آغاز شد. سرانجام نیروهای گارد مجبور به عقبنشینی شدند. هجوم دوباره نیروهای گارد جاویدان به پادگان دوشانتپه نبرد خونین دیگری را رقم زد(9)
21 بهمن درگیری مسلحانه و نقشهای برای كودتا
صبح روز 21 بهمن مردم تهران به هواداری از همافران تظاهرات كردند. در چند نقطه از تهران نزاع رخ داد و از میدان فوزیه (امام حسین) تا خیابان نیروی هوایی به طور ممتد صدای تیراندازی به گوش میرسید. در حالی كه مردم به سمت دوشانتپه حركت میكردند، عدهای از همافران در منزل امام خمینی (ره) پناه گرفتند. گزارش روزنامههای تهران حكایت از كشته و زخمی شدن صدها تن درگیریهای دوشانتپه داشت. در این زمان آیتالله محمود طالقانی به نمایندگی از امام (ره) از یگانهای نظامی خواست به پادگانهای خود بازگردند و به درگیریها خاتمه دهند(10) از پیش از ظهر روز 21 بهمن مذاكرات میان فرماندهان ارتش و رهبران انقلابیون آغاز شد، اما زد و خوردها در نقاط مختلف تهران ادامه داشت؛ پادگان سلطنتآباد در شمال تهران به تصرف انقلابیون در آمد و تا سیاست نظامی آمریكاییها تسخیر شد.
درب زندان اوین توسط مردم به روی زندانیان رژیم پس از سالها گشوده شد(11) این تحولات در حالی رخ میداد كه بختیار خود را هنوز نخستوزیر قانونی میدانست و در سخنرانی خود در مجلس سنا از آمادگیش برای مذاكره با مخالفان خبر داد. علیرغم این سخن، در ساعت 2 بعدازظهر 21 بهمن، از رادیو اعلامیه فرمانداری نظامی تهران پخش شد. فرمانداری نظامی با ریاست سپهبد رحیمی در این اعلامیه ساعات منع عبور و مرور را از ساعت 30/16 تا 5 بامداد اعلام كرد و در اعلامیه بعد این زمان تا 12 ظهر 22 بهمن تمدید گردید(12) امام خمینی (ره) در حالی كه بیمار بود، طی اعلامیهای به مردم هشدار داد و اعلام نمود: "به دستور فرماندار نظامی وقعی نگذارید و به خیابانها بیایید چرا كه گاردیها و فرماندار نظامی توطئه كردهاند تا با استفاده از نبودن مردم، همافران را تار و مار كنند."(13)
پس از اعلام سفارش امام (ره)مردم به خیابانها ریخته و در هر گوشهای از شهر سنگری بر پا شد. به گفته خبرنگار بی بی سی روحانیون در بین شهر میگردند و میگویند كه آیتالله خمینی اعلام كرده است ساعتهای منع عبور و مرور غیرقانونی است و همچنین ایشان گفته است اگر لازم شود متقابلا میجنگد."(14) در جبهه انقلابیون در مورد اعلامیه فرماندار نظامی گمانهایی وجود داشت كه از آن جمله تصور بر این بود كه فرمانداری نظامی قصد داشته با اعلام منع عبور و مرور از فرصت استفاده كرده و در خالی بودن خیابانها، امام خمینی (ره) را دستگیر كنند(15)
بختیار با همه تظاهری كه به مذاكره با دولت موقت داشت، سعی میكرد با خشونت در مقابل انقلاب بایستد. از همین رو ساعت 6 بعدازظهر روز 21 بهمن در جلسه شورای امنیت ملی با فرماندهان ارتش شركت كرد و از آنان خواست با شدت تمام مقررات حكومت نظامی را اجرا كنند. او حتی دستور داد منطقه اطراف پادگان دوشانتپه بمباران شود. و در همان جلسه دستور دستگیری سران انقلاب را صادر كرد(16)
علیرغم این خطرها تهران بیدار بود و مردم به فرمان رهبر انقلاب، بیاعتنا به حكومت نظامی در خیابانها سر كردند. از آنجا كه این خبر در میان مردم شایع شده بود نیروهای ارتش از شهرهایی همچون قزوین به سوی تهران در حركتند، مردم شهرها اطراف تهران از خانههای خود بیرون آمده و در خیابانها و جادهها مشغول حفر خندق و ایجاد مانع شدند تا بدین وسیله از پیشروی نیروهای نظامی به سوی تهران ممانعت كنند.](17) در شهر تهران نیز وسایط نقلیه بزرگ و اتوبوسهای شركت واحد تا آنجا كه توانستند شاهراهها و خیابانهای بزرگ را مسدود كردند تا از این طریق مانع رفت و آمد ماشینهای نظامی و تانكها بشوند(18)
22 بهمن، اعلام بیطرفی ارتش و پیروزی انقلاب اسلامی
صبح 22 بهمن 1357 فرماندهان ارتش آماده میشوند تا در جلسه شورای عالی ارتش در ستاد كل بزرگ ارتشتاران حاضر شوند. در ساعت 30/1 تعدادی از فرماندهان،معاونین، رؤسا و مسئولان سازمانهای ارتش در این جلسه حضور پیدا كردند. مهمترین این افراد عبارت بودند از: عباس قرهباغی، جعفر شفقت، حسین فردوست، هوشنگ حاتم، ناصر مقدم، احمدعلی محققی، امیرحسین ربیعی، كمال حبیباللهی و عبدالعلی بدرهای. جلسه با سخنان ارتشبد قرهباغی آغاز شد كه طی آن به تشریح وضعیت نیروهای ارتش و مشكلات آنها پرداخت.
عبدالعلی بدرهای فرمانده نیروی زمینی از كمبود نیروهای تحت امرش برای كمك به فرمانداری نظامی و جلوگیری از ورود گردان پیاده لشگر قزوین پرده برداشت. آنچه در این جلسه گفته شد، همه حكایت از ناتوانی ارتش در برابر موج خروشان انقلاب داشت سپهبد حاتم خطاب به فرماندهان ارتش گفت:
به طوری كه تیمساران ملاحظه میكنید، با توجه به آخرین وضعیت خصوصی یگانها كه فرماندهان نیرو تشریح كردند،به عللی كه همه میدانیم، ارتش در موقعیت خاصی قرار گرفته است كه نیروها بنا به اظهار فرماندهانشان قادر به انجام علمی نمیباشند. از طرف دیگر اعلیحضرت رفتهاند و بنا به اظهار نخستوزیر، مراجعه نمیكنند. ماهها است كه امور كشور تعطیل است. آیتالله خمینی خواهان جمهوری اسلامی است. تمام ملت ایران هم عملا در این مدت نشان دادهاند كه پشتیبان و خواستار جمهوری اسلامی هستند. بختیار هم با توجه به اظهاراتش در مجلس و همچنین در مصاحبههایش میخواهد جمهوری اعلان كند ولی طرفدار در بین مردم ندارد، پیشنهاد من این است كه در این مناقشه سیاسی ارتش خود را كنار كشیده و مداخله ننماید.
در ساعت یك بعدازظهر اعلامیه ارتش مبنی بر بیطرفی از رادیو پخش شد. شورای عالی ارتش در این اعلامیه از سربازان خواست تا به پادگانها باز گردند(19)
امام خمینی (ره) نیز در پیامی خطاب به ملت ایران از آنان خواست در عین هوشیاری و مراقبت و آمادگی برای در هم كوبیدن هر نوع حمله تازهای از سوی ارتش، از حمله، آزار و درگیری با آنها در پادگانهایشان خودداری شود.
از سوی دیگر در آن روز نمایندگان مجلس شورای ملی به سفارش جواد سعید رئیس مجلس به طور دستهجمعی استعفا دادند(20)
مراكز حساس دولتی یكی، یكی به تصرف انقلابیون در آمد. رادیو تهران كه از ساعت 11 ظهر 22 بهمن در محاصره نیروهای مردمی قرار داشت،در ساعت 2 بعدازظهر كاملا در اختیار آنان قرار گرفت(21)
اولین كلامی كه از رادیو پخش شد و به گوش مردم رسید نوید فتح این مركز را میداد:
"توجه بفرمائید، توجه بفرمایید. اینجا تهران صدای راستین ملت ایران، صدای انقلاب است"
در ساعت 5:45 پیام امام خمینی (ره) از رادیو پخش شد و امام در این پیام مردم را از اعمال غیرقانونی برحذر داشت(22)
بعدازظهر 22 بهمن روزی دیگر بود. سپهبد رحیمی فرماندار نظامی تهران و معاونش اولین افرادی بودند كه توسط مردم دستگیر و به مدرسه رفاه آورده شدند. پس از سقوط پادگان جمشیدیه در ساعت 7 بعدازظهر، نیكپی، منصور روحانی و نصیری رئیس سازمان اطلاعات و امنیت كشور (ساواك) كه در آنجا تحت نظر قرار داشتند توسط مردم دستگیر شدند.(23)
طبق آنچه كه در روزنامهها نوشتند در حوادث روزهای 21 و 22 بهمن 654 نفر شهید و هزاران نفر مجروح شدند.(24)
پی نوشت:
1 . روزنامه اطلاعات، پنجشنبه 19 بهمن ماه 1357، شماره 15780، ص 1
2 . روزنامه كیهان، شنبه 21 بهمن 57، 10634، ص 1.
3 . روزنامه اطلاعات، پیشین، ص 1.
4 . روزنامه اطلاعات، پیشین، ص 8.
5 . همان، ص 1.
6 . همان، شنبه 21 بهمن 1357، شماره 15781، ص 8.
7 . عبدالعلی بازرگان، مسایل و مشكلات نخستین سال انقلاب از زبان بازرگان، ناشر، مولف، تهران 1362، ص 77.
8 . اطلاعات، پیشین، ص 8.
9 . همان، ص 2.
10 . همان، ص 2.
11 . مهدی بازرگان، شصت سال خدمت و مقاومت، رسا، تهران 1377، ج 2، ص 324.
12 . روزنامه اطلاعات، یكشنبه 22 بهمن 1357، شماره 15782، ص 8.
13 . پیشین، ص 8.
14 . ع. باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، تفكر، قم 1373، ص 448.
15 . پیشین، ص 448.
16 . همان، ص 450-449
17 . اكبر خلیلی، گام به گام با انقلاب، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، تهران 1375، ج 1، ص 306.
18 . پیشین، ص 310
19 . غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، رسا، تهران 1373، ج 2، ص 392-387.
20 . روزنامه اطلاعات، دوشنبه 23 بهمن 1357، شماره 15783، ص 1.
21 . همان، یكشنبه 22 بهمن 1357، شماره 15782، ص 8.
22 . همان، دوشنبه 23 بهمن، ص 8.
اعمال محرم
اعمال ماه محرم
چرا محرم؟!
پيش از اسلام عرب، جنگ در اين ماه را حرام ميدانست و ترك مخاصمه ميكرد؛ لذا از آن زمان اين ماه بدين اسم نامگذاري شد.(1) و روز اول محرم را اول سال قمري قرار دادند.(2) در توضيح اين كه چرا ماههاي ديگر كه جنگ در آنها حرام است، محرم ناميده نميشود ميتوان گفت: چون ترك جنگ از اين ماه شروع ميشد به آن محرم گفتند.
اين ماه در مكتب تشيع يادآور نهضت حضرت سيدالشهدا و حماسه جاودان كربلاست.
اين ماه، يادآور دلاورمرديهاي ياران با وفاي اباعبدالله الحسين(عليه السلام)، فداكاريهاي زينب كبري(سلام الله عليها)، حضرت سجاد(عليه السلام)، و همه اسراي كاروان امام حسين(عليه السلام)، است. اين ماه، يادآور خطبهها و شعارهاي آگاهيبخش سالار شهيدان، نطق آتشين حضرت زينب(سلام الله عليها) و خطابه غرّاي زين العابدين(عليه السلام)، است.
اين ماه، يادآور استقامت حبيب بن مظاهر و شهادت عون و جعفر است.
آري اين ماه، ماه پيروزي حق بر باطل است.
محرم از منظر ائمه(عليهم السلام)
شيعيان از امام رضا(عليه السلام)، چنين نقل شده است:
«وقتي محرم فرا ميرسيد، پدرم خندان ديده نميشد، حزن و اندوه تا پايان دهه اول بر او غالب بود و روز عاشورا، روز حزن و مصيبت و گريه ايشان بود.»(3)
همچنين حضرت امام رضا(عليه السلام) درباره عاشورا ميفرمايد:
«كسي كه عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريهاش باشد، خداوند قيامت را روز شادماني و سرور او قرار خواهد داد.»(4)
اعمال شب اول ماه محرم
1ـ نماز: اين شب چند نماز دارد كه يكي از آنها به شرح ذيل است:
دو ركعت، كه در هر ركعت بعد از حمد يازده مرتبه سوره توحيد خوانده شود.
در فضيلت اين نماز چنين آمده است:
«خواندن اين نماز و روزه داشتن روزش موجب امنيّت است و كسي كه اين عمل را انجام دهد، گويا تمام سال بر كار نيك مداومت داشته است.»(5)
2ـ احياي اين شب.(6)
3ـ نيايش و دعا.(7)
روز اول محرم
اول محرم هر سال اولين روز سال قمري است. از امام محمدباقر(عليه السلام) روايت شده است: «آن كس كه اين روز را روزه بدارد، خداوند دعايش را اجابت ميكند، همانگونه كه دعاي زكريا(عليه السلام) را اجابت كرد.»(8)
دو ركعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعاي زير قرائت گردد:
«اللّهم انت الاله القديم و هذه سنةٌ جديدةٌ فاسئلك فيها العصمة من الشيطان و القوَّة علي هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»(9)؛ بارالها! تو خداي قديم و جاوداني و اين سال، سال نو است، از تو ميخواهم كه مرا در اين سال از شيطان حفظ كني و بر نفس اماره (راهنمايي كننده) به بدي پيروز سازي.
روز دوم محرم
در چنين روزي كاروان امام حسين(عليه السلام) در سال 61 ه .ق وارد سرزمين كربلا شد و با ممانعت لشكر حرّ مجبور به توقّف در آنجا گرديد.(10)
روز سوم محرم
از پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله) نقل شده است:
«هر كس در اين روز روزه بگيرد، خداوند دعايش را اجابت كند.»(11)
در آن روز سپاه عمر بن سعد وارد كربلا شد.
روز چهارم محرم
بينتيجه بودن مذاكره حضرت سيدالشهداء(عليه السلام)، با عمر بن سعد براي وادار كردن لشكر وي به ترك جنگ و دعوت او و لشكرش جهت ملحق شدن به سپاه اسلام.
روز هفتم محرمروزه گرفتن مستحب است.
روز نهم محرم
تاسوعاي حسيني، روز محاصره امام حسين(عليه السلام) و اصحابش در سرزمين كربلا توسط سپاه شمر.(12)
اعمال شب عاشورا
1ـ چند نماز براي اين شب در روايات آمده است كه يكي از آنها چنين است:
چهار ركعت نماز كه در هر ركعت بعد از سوره حمد، 50 بار سوره توحيد خوانده ميشود. پس از پايان نماز، 70 بار «سبحان الله والحمدالله و لا اله الاّ الله و الله اكبر ولا حول ولا قوة الاّ بالله العليّ العظيم» خوانده شود.(13)
2ـ احياي اين شب كنار قبر امام حسين(عليه السلام).(14)
3ـ دعا و نيايش. (15)
روز عاشورا
1ـ عزاداري بر امام حسين(عليه السلام) و شهداي كربلا، در اين مورد از امام رضا(عليه السلام) نقل شده است:
هر كس كار و كوشش را در اين روز، رها كند، خداوند خواستههايش را برآورد و هر كس اين روز را با حزن و اندوه سپري كند، خداوند قيامت را روز خوشحالي او قرار دهد. (16)
2ـ زيارت امام حسين(عليه السلام).(17)
3ـ روزه گرفتن در اين روز كراهت دارد؛ ولي بهتر است بدون قصد روزه، تا بعد از نماز عصر از خوردن و آشاميدن خودداري شود. (18)
4ـ آب دادن به زائران امام حسين(عليه السلام).(19)
5ـ خواندن سوره توحيد هزار مرتبه.(20)
6ـ خواندن زيارت عاشورا. (21)
7ـ گفتن هزار بار ذكر «اللّهم العن قتلة الحسين(عليه السلام).»(22)
روز دوازدهم محرم
ورود كاروان اسيران كربلا به كوفه و شهادت حضرت سجاد(عليه السلام) در سال 94 ه .ق.